یکی از بهترین مدلهای ارزیابی ارزش ویژه برند مبتنی بر رفتار مصرف کننده توسط آقای کوین کلر معرفی شدهاست.
مطابق با این دیدگاه ارزش ویژه برند متاثر از دو عامل دانش خریداران از یک برند و پیوندهای مطلوب ، قوی و منحصربفرد بین مشتریان و برند میباشد. مطابق با این دیدگاه ارزش ویژه برند تاثیری است که دانش برند بر روی پاسخ مشتری میگذارد. این تاثیر به صورت تداعیهای قوی و منحصربفرد در ذهن مشتری میباشد.
این مدل از چهار گام تشکیل شده است که در هر کدام از آنها یک سوال از جانب مشتری طرح میشود. به این ترتیب یک نردبان برند ساخته میشود که قرار گرفتن در هر مرحله منوط به موفقیت در گام قبلی میباشد. این چهار گام شامل شش بلوک و تعدادی زیر مجموعه است که در هر گام سوالات زیر مطرح میشود :
دانش برند براساس دو جزء تعریف میشود آگاهی از برند و تصویر برند که در ادامه به تشریح آنها میپردازیم.
الف) آگاهی از برند :
اولین بعد از دانش برند میباشد که اشاره به میزان در دسترس بودن برند در ذهن دارد. این عامل به قدرت گرههای ذهنی مشتری بستگی دارد که در توانائی تشخیص و به یادآوری برند در شرایط مختلف موثر است. به عبارت دیگر آگاهی از برند به توانایی به یادآوری آسان برند در ذهن مشتری مرتبط است. آگاهی از برند شامل دو بعد میباشد : شناخت[۲] و یادآوری[۳] .
شناخت برند یعنی توانایی مصرفکننده در تائید ظواهر قبلی برند وقتی که برند خاصی را به عنوان یک نشانه میبیند. به بیان دیگر توانایی تمیز دادن یک برند که قبلا آن را دیده است یا در مورد آن شنیده است . شناخت برند میتواند در مورد خرید محصولات با درگیری ذهنی پائین مهم باشد و حتی سطح مشخصی از آن برای انتخاب اینگونه محصولات در فروشگاهها کفایت کند.
یادآوری یعنی توانایی مصرف کننده در بازیابی برند وقتی که با نشانههای مانند طبقه محصول ، نیاز قابل برآورده شدن توسط طبق محصول مواجه میشود. یعنی اینکه مصرف کننده بتواند به درستی و در شرایط مشخص برند را از حافظه خود فراخوانی کند. موضوع مهم در اندازه گیری مفهوم یادآوری برند این است که علاوه بر عمق برند ( تعداد کسانی که میتوانند در شرایط خاصی برند را به یاد آورند ) به عرض آن ( یعنی نشانههای که منجر به یادآوری برند میشود ) نیز توجه شود. یک شروع خوب برای ارزیابی عرض برند ، توجه به این موضوع که چه کسی ، کی ، کجا و چگونه برند را میخرد میباشد.
دیوید آکر یک مرحله دیگر تحت عنوان در بالای ذهن بودن [۴]” را به مراحل تشخیص و یادآوری اضافه کرد. این مفهوم به این معنی میباشد که برند اولین گزینهای است که به ذهن مشتری در بین برندهای مشابه در یک طبقه محصول میرسد.
به طور کلی آگاهی از برند به دو دسته یاری شده[۵] ” و یاری نشده[۶] تقسیم بندی میشوند . آگاهی یاری شده میزان آگاهی یک مصرفکننده با یک برند است وقتیکه قسمتی از برند برای وی به نمایش گذاشته شود. آگاهی یاری نشده دلالت بر ارتباط قویتری بین مشتری و برند دارد . در این حالت تنها طبقه محصول برای مشتری گفته میشود و وی نام برند را به خاطر میآورد.
ب)تصویر برند[۷]
تصویر برند ادراکات مرتبط با برند شکل گرفته در ذهن مشتری میباشد که با پیوندهای مرتبط با برند موجود در ذهن مشتری در رابطه است. این ادراکات حاوی مفاهیم و معانی برای مشتری میباشند.
مدل ارزش ویژه برند ارائه شده توسط آکر در سال ۱۹۹۱ معروفترین و پرکاربردترین مدل ارائه شده در این زمینه میباشد. میتوان گفت که این مدل کاملا روانشناختی بوده و ارزش ویژه برند را از دید مصرف کننده مورد ارزیابی قرار میدهد. مدل آکر شامل پنج بعد کیفیت ادراک شده ، وفاداری به برند ، آگاهی نسبت به برند ، تداعیهای برند و سایر داراییهای مالکانه برند میباشد. عملا در مطالعات صورت گرفته تنها چهار بعد اول این مدل در نظر گرفته میشود و حتی خود آکر نیز در مطالعات بررسی خود از چهار بعد اول استفاده نموده است و پنجمین عامل را به عنوان کانال ارتباطی بین شرکت و سایر عوامل و نه به عنوان یک رابطه مستقیم با مصرف کننده در نظر گرفته است. به طور کلی ابعاد ارزش ویژه برند به دو دسته تقسیم بندی شدهاند .دسته اول شامل ادراکات مشتریان هستند و عواملی مانند آگاهی از برند و تداعیهای آن در این دسته قرار میگیرند . دسته دوم شامل رفتارهای مشتریان میباشد و مواردی چون وفاداری مشتری را شامل میشود . در مدل آکر هر دو جنبه ادراکی و رفتاری ترکیب شده است . ترکیب این عوامل باعث شده است که این مدل توانایی اندازهگیری طیف وسیعی از رفتارهای بازار را داشته باشد (۲۰۰۳,Myers.A) با توجه به پر کاربر بودن این مدل در پژوهشهای صورت گرفته در زمینه ارزش ویژه برند در این پژوهش نیز از این مدل استفاده شده است. این مدل در شکل شماره ۲-۳ نمایش داده شده است .
شکل ۲-۳ : مدل ارزش ویژه برند آکر
۲-۸-۸ ابعاد مختلف مدل ارزش ویژه برند آکر
همانطور که مشاهده میشود این مدل دارای چهار بعد میباشد که در ادامه به توضیح آنها پرداخته میشود.
۲-۸-۸-۱ آگاهی از برند
یکی از ابعاد اصلی و مهم این مدل آگاهی از برند میباشد که اشاره به قدرت یک برند در ذهن مصرفکنندگان دارد. (اکر ۱۹۹۱،۴۱، کلر ۱۹۹۳ ، ۶) شناخت برند از توانایی تشخیص، شناسائی و به یادآوری آن توسط مشتریان و همچنین تمایز آن از برندهای دیگر بعد از معرفی، مشاهده و یا شنیدن در مورد برند یا نشانهها و یا بستهبندی آن تشکیل میشود.(۱۹۹۶,aker) آگاهی و شناخت نسبت به برند اغلب بدهی فرض میشود اما میتوان آن را در بازارهای که محصولات مشابه دارند یک مزیت رقابتی قلمداد کرد . آگاهی نسبت به نام تجاری میتواند منجر به احساس نزدیکی و آشنایی نسبت به برند نزد مشتریان شود همچنین میتواند بیانگر وجود تعهد ، محتوا و ویژگیهای باشد که برای خریداران صنعتی با اهمیت باشد . از طرف دیگر نام تجاری شناخته شده در فرایند خرید مشتری کاربرد خواهد داشت. (۲۰۰۱,aker).مفهوم آگاهی از برند در دیدگاه آکر چند سطحی در نظر گرفته شده است . وی آگاهی را به درجات مختلف از صرفاً شناخت برند[۸] تا استیلای کامل برند[۹] که در آن مشتری تنها در مواجه با طبقه کالا برند را به یاد میآورد تقسیم بندی نموده است. ( راسیستر[۱۰] و برسی ، ۱۹۸۷ ،۵۶) . آکر آگاهی از برند را توانایی مصرف کننده در شناخت و تشخیص برند تعریف نموده است . ولی کلر توانائی یادآوری برند را نیز بر آگاهی از برند موثر میداند. ( کلر ، ۱۹۹۳،۳) همچنین کلر آگاهی از برند را از سه طریق موثر بر تصمیم خرید مشتری میداند :
با در نظر گرفتن آگاهی از برند به عنوان یکی از اجزاء مدل ، فرض میشود هنگامی ارزش ویژه برند خلق میشود که مشتری آگاهی ، شناخت و تشخیص بالای از برند داشته باشد و همچنین بتواند در هنگام مواجه با طبقه کالا ، نیازهای مرتبط با طبقه کالا و یا هر تداعی و نشانه دیگری از برند ، آن را به یاد آورد . در پژوهش حاضر نیز آگاهی از برند با توجه به دو بعد شناخت از برند و یادآوری آن اندازه گیری شده است.
برای ارزیابی آگاهی از برند از پنج بعد ۱- عدم شناخت و یادآوری برند ۲- شناخت ساده ۳- عدم شناخت ساده ۴- در بالای ذهن ماندن ۵- استیلای برند میتوان استفاده کرد. به عنوان مثال اگر برند ماکروسافت را در نظر بگیریم و مشتریان بتوانند با شنیدن نام ماکروسافت این نام را به مجموعه نرمافزارهای رایانهای ارتباط دهند ، برند ماکروسافت از شناخت ساده برخوردار است. در نوع بعدی آگاهی مشتری نام نرم افزار را میشنود و مجموعهای از نرمافزارها را که محصول ماکروسافت هم بین آنها است را به یاد میآورد به این سطح آگاهی عدم شناخت ساده گفته میشود. در بالای ذهن بودن هنگامی است که مشتری هر زمان به نرمافزار فکر کند اولین برند ماکروسافت باشد که در ذهن وی تداعی شود. بالاترین سطح از شناخت استیلای برند است یعنی تنها برندی که مشتری به یاد میآورد ماکروسافت است. ( اکر ۱۹۹۱)
تاثیر زیاد آگاهی از برند بر تصمیمات خرید و همچنین ارزش شرکت باعث شدهاست هدف اصلی مدیریت برند ایجاد و حفظ آگاهی نسبت به برند تعریف شود.
به اعتقاد مک دونالد و شارپ[۱۴](۲۰۰۳) آگاهی از برند یکی از بخشهای اصلی مدل های معروف سلسله مراتب تاثیر تبلیغات و از اهداف مهم فعالیت های ارتباطی برای مدیران بازاریابی میباشد و آنها از این مفهوم به عنوان ابزاری برای اندازه گیری اثربخشی فعالیتهای بازاریابی و تبلیغات استفاده مینمایند. زمانی که یک مشتری با تعداد زیادی نام تجاری هماهنگ با معیارها و ارزشهایش آشنا است بعید به نظر میرسد برای جستجوی اطلاعات در مورد نام های تجاری ناآشنای رقبا تلاش زیادی انجام . یکی دیگر از کارکردهای آگاهی از برند افزایش کیفیت ادراک شده از محصول یا خدمات توسط مشتری میباشد.
۲-۸-۸-۲ تداعیهای برند
یکی دیگر از ابعاد مهم این مدل که ارتباط نزدیکی با آگاهی از برند دارد ، تداعیهای برند میباشد. تداعیهای برند را میتوان معنی و مفهوم برند برای مشتریان تعبیر کرد. ( آکر ،۱۹۹۱،۱۳۰ ، کلر ۱۹۹۳ ، ۳) برند میتواند تداعیهای زیادی داشته باشد از جمله هویت و شخصیت برند و تداعیهای سازمانی که بر روی ارزش ویژه برند تاثیر فراوان دارند. شخصیت برند بر اساس ویژگیها و خصوصیات مختلفی که یک برند در اذهان مصرفکنندگان دارد تعریف میشود. در پژوهش حاضر شخصیت برند به عنوان مجموعه ویژگیهای انسانی که مشتریان برای برند در نظر میگیرند تعریف شده است. ( آکر ، ۱۹۹۷ ، ۱۲۷). آکر همچنین بر این عقیده است که ارتباط برند با مجموعه تداعیهای مانند تجربههای زیاد میتواند قدرت برند را افزایش دهد. وی همچنین معتقد است تداعیها میتوانند با ایجاد نگرشها و احساسات مثبت و مطلوب انگیزه خرید در مشتریان بوجود آورند. بنابر عقیده آکر تداعیهای برند میتواند از پنج طریق بر ارزش ویژه برند تاثیر بگذارند :
به عقیده گل ، تداعیها یک ارزش و احساس منحصربقرد برای برند ایجاد میکنند که باعث تمایز برند با سایر برندهای رقیب میشود. مصرف کننده در هنگام استفاده از یک برند در ذهن خود یک نشانی برای برند ایجاد میکند که ااماً نام برند نیست بلکه میتواند بستهبندی ، طراحی ، عکسهای خاص یا هرچیز دیگری که توانایی ایجاد تداعی در ذهن انسان را داشته باشد . وجود آگاهی نسبت به یک برند اگر همراه با یک تداعی مثبت و قوی گردد میتواند برای برند مذکور مزیت رقابتی بوجود آورد. (Gil et al, 2007, 91). در بررسی دیگری تداعیهای برند به دو دسته تداعیهای محصول و تداعیهای سازمان دستهبندی شده است . (۲۰۰۲ Chen) در این مطالعه تداعیهای محصول شامل تداعی ویژگیهای کارکردی و غیرکارکردی میباشد. ویژگیهای کارکردی شامل قابلیتهای محسوس محصول میباشد(۱۹۹۳ Hankinson and Cowking,1993 Keller) در زمان ارزیابی یک برند مشتریان عملکرد ویژگیهای کارکردی را به ارزش ویژه برند ربط میدهند و در صورتی که یک محصول در تامین اهدافی که برای آن طراحی شده است ناتوان باشد از ارزش ویژه برند آن کاسته خواهد شد . ویژگیهای غیرکارکردی شامل خصوصیات نمادین محصول میباشند . ویژگیهای محسوسی که نیازهای اجتماعی و عزت نفس مشتری را تامین میکند.
آمیخته بازاریابی[۱]
بوردن[۲] (۱۹۶۵) ادعا میکند اولین کسی بوده که از واژه آمیخته بازاریابی استفاده کرده است . وی میافزاید این واژه توسط کالیتون[۳](۱۹۴۸) به او پیشنهاد شده است. وی مدیر بازاریابی را همچون یک سرآشپز میداند که باید همه فعالیتهای بازاریابی خود را با هم ترکیب کند تا بتواند منافع کوتاه مدت و بلند مدت سازمان خود را ارتقا دهد.
مفهوم بازاریابی ابتدایی از طریقی مشابه با نظریه آمیخته بازاریابی، بر پایه ایده پارامترهای عملی در دهه ۱۹۳۰ توسط استکلبرگ[۴] بیان شده است. راسموسن[۵](۱۹۵۵) چیزی که به تئوری پارامتر مشهور شد را گسترش داد. او پیشنهاد داد که چهار عامل تعیین کننده جهت رقابت و فروش به ترتیب قیمت، کیفیت، خدمت و تبلیغات در نظر گرفته شوند. میکویتز[۶] (۱۹۵۹) این تئوری را در تئوری مفهوم چرخه عمر محصول به کار گرفت. آمیخته بازاریابی اصلی بوردن مجموعه ای از ۱۲ عنصر[۷] برنامه ریزی محصول؛ قیمت گذاری، مدیریت برند، کانالهای توزیع، فروش شخصی، تبلیغات، فعالیتهای پیشبردی ، بسته بندی ، نمایش، خدمت، اداره فیزیکی، و بررسی حقیقت بودند. فری[۸](۱۹۶۱) پیشنهاد داد که متغیرهای بازاریابی باید به دو بخش تقسیم شوند: ۱٫عرضه[۹](محصول، بسته بندی، برند، قیمت و خدمات) ۲٫روشها و ابزارها[۱۰] ( کانالهای توزیع، فروش شخصی، تبلیغات، فعالیتهای پیشبردی و روابط عمومی ). از طرف دیگر، لیزر و کلی[۱۱](۱۹۶۲) و لیزر، کالی و استدیوت[۱۲](۱۹۷۳) سه عنصر آمیخته بازاریابی را پیشنهاد دادند ۱٫ آمیخته کالا و خدمات[۱۳] ۲٫ آمیخته توزیع[۱۴] ۳٫آمیخته ارتباطات[۱۵] .مک کارتی بعدها (۱۹۶۴) ایده بوردن(۱۹۶۴) را تصحیح کرده و آمیخته بازاریابی را به عنوان ترکیبی از تمام عواملی که مدیر بازاریابی از آنها جهت ی بازار هدف استفاده میکند تعریف کرد. او ۱۲عنصر بوردن را به چهار عنصر یا چهار پی با نام های محصول، قیمت، فعالیتهای پیشبردی و توزیع گروه بندی نمود.
در دهه ۱۹۸۰ به بعد، تعدادی از محققان پی جدیدی در آمیخته بازاریابی پیشنهاد دادند. جود[۱۶] (۱۹۸۷) پنجمین پی را پیشنهاد داد (مردم[۱۷]). بومز و بیتنر[۱۸](۱۹۸۰) برای به کارگیری مفهوم آمیخته بازاریابی در خدمت، ۳ پی(شرکا[۱۹]، دلیل فیزیکی[۲۰] و فرایند[۲۱]) را به چهار پی اصلی اضافه نمودند. کاتلر(۱۹۸۶) توان ی و شکلگیری عقیده عمومی را به مفهوم پیها اضافه نمود. بگراتنر[۲۲](۱۹۹۱) مفهوم ۱۵ پی را پیشنهاد داد. ماگراث[۲۳](۱۹۸۶) اضافه شدن ۳ پی (خدمه، امکانات فیزیکی و مدیریت فرایند) را پیشنهاد داد. ویگنالیس و دیویس[۲۴](۱۹۹۴) اضافه شدن اس(خدمت) به آمیخته بازاریابی را پیشنهاد دادند. گلد اسمیت[۲۵] (۱۹۹۹) پیشنهاد داد که باید ۸ پی وجود داشته باشد(محصول، قیمت، جایگاه، بهبود، شرکا، دلیل فیزیکی، فرایند و شخصی سازی).
مولر[۲۶](۲۰۰۶) با بررسی دیدگاه های بروز دانشگاهی از پنج زیر مجموعه مدیریت بازاریابی( بازاریابی مصرف کننده، بازاریابی ارتباطاتی ، بازاریابی خدمات، بازاریابی خردهفروشی و بازاریابی صنعتی) و یک بازاریابی نوظهور(بازاریابی الکترونیک)، تصویر جدیدی از نظریات حول آمیخته بازاریابی به عنوان پارادایم و ابزار غالب مدیریت بازاریابی ارائه میدهد. مولر در این مطالعه به بررسی نظریات محققان بازاریابی حول آمیخته بازاریابی پرداخته و نتایج را به تفکیک هر نوع بازاریابی بیان نموده است. در ادامه نتایج تحقیقات مولر در دو نوع بازاریابی مصرفی ، صنعتی ارائه میگردد.
جدول۱٫ بررسی ادبیات تئوری بازاریابی مرتبط با آمیخته در بازاریابی مصرفی
نویسنده | دلایل | پیشنهادات |
کاتلر (۱۹۸۴) | عوامل محیطی خارجی و غیرقابل کنترل عناصر بسیار مهمی از برنامه های استراتژی بازاریابی هستند. | آمیخته بازاریابی باید مشتریان، متغیرهای محیطی و متغیر های رقابتی را شامل شود.
دو پی اضافه بر ۴پی سنتی:
توان ی، و فرمول سازی عقیده عمومی |
اهم[۲۷] (۱۹۸۲) | هیچ عنصر استراتژیکی در آمیخته بازاریابی پیدا نشده است. استراتژی بازاریابی با سه فاکتور تعیین شده است. | سه سی استراتژی بازاریابی را تعریف میکند :
مصرفکنندگان،رقابتکنندگان، سهامداران. |
رابین[۲۸]ز(۱۹۹۱) | آمیخته بازاریابی چهارپی بسیار درونگرا است. | چهار سی اتکای خارجی آمیخته بازاریابی را شرح میدهد:
مشتریان ،رقبا ، ظرفیتها و شرکت. |
ویگنالی و (۱۹۹۴) | اگر برنامهریزی بازاریابی مرتبط با استراتژی باشد، در موفقیت سازمانی نقش خواهد داشت. آمیخته بازاریابی به مسائل داخلی و غیر استراتژیک محدود شده است. | تکنیک مکسمپ[۲۹] اجازه طراحی دقیق عناصر آمیخته بازاریابی را ممکن ساختن و ثبات بین تاکتیکها و استراتژیها را بوجود میآورد. |
دویله[۳۰](۱۹۹۴) | در حالی که چهارپی بر فعالیت های مدیریت بازاریابی چیره میشود ، فعالین بازاریابی باید دو عنصر دیگر به منظور مشخص نمودن جایگاه محصولاتشان و به دست آوردن اهداف بازاریابی اضافه کنند. | دو عامل دیگر باید به چهار پی اضافه شود:
خدمات
کارکنان |
بنت[۳۱](۱۹۹۷) | بر متغیر های داخلی تمرکز میکند بنابراین اساس ناکافی برای بازاریابی دارد. مشتریان مشتاق به خریدن محصولاتی در جهت مخالف پیشنهادی آمیخته بازاریابی هستند. | پنج وی باعث نیتی مشتریان هستند: ارزش، سود دهی، تغییر، حجم، و ارزش |
یادلسون[۳۲](۱۹۹۹) | چهار پی مناسب با بازاریابی قرن بیست و یکمی نیستند. پیشرفت های بازاریابی ۴۰ سال اخیر به سکوی انعطاف پذیر جدیدی نیاز دارد، در حالی که سادگی مدل قدیم یک عامل جذاب باقی میماند. | چهار پی جدید بر اساس فعالیتهای تبادلی
محصول: عملکرد
قیمت: جریمه
ارتقا: درک
توزیع: فرایند. |
اسکولتز
۲۰۰۱ |
بازارهای امروزه مشتری محورند. چهار پی امروزه ارتباط کمتری با مشتری دارند، زمانی که ابداع شدند حس ایجاد کردند. | هدف: کنترل مشتریان بازار سیستمهای شبکه باید اتکای بازاریابی نوینرا تعریف کنند.
آمیخته بازاریابی نوین باید بر پایه بازاریابی بازاریابان سه تایی، کارمندان و مشتریان و شرکت باشد. |
جدول۱٫ بررسی ادبیات تئوری بازاریابی مرتبط با آمیخته در بازاریابی صنعتی
نویسنده | دلایل | پیشنهادات |
ترن بول ودیگران[۳۳]
۱۹۹۶ |
بیشتر از بیست سال تحقیق توسط گروه بینالمللی بازاریابی و خرید[۳۴] نشان می دهد که موفقیت در تجارت بر پایه میزان و کیفیت وابستگی بین شرکتها است. | نقاط مثبت رقابتی شرکتها در بازاریابی بنگاه به بنگاه به عوامل زیر وابسته است :
تعامل با مشتریان، استراتژی های تعامل، سنجش سازمان، ارتقا در سند های مشتریان، ارتباطات درون سازمان دهی شده ، ارتباطات شخصی و بسیج شبکه. |
دیویس و براش
۱۹۹۷ |
آمیخته بازاریابی چهار پی به عنوان اساس مفهومی برای بازاریابی شرکت با تکنولوژی بالا مناسب نیست. این به خاطر:
الف. چهار پی بر اساس بازاریابی محصولات مصرفی است.
ب. عناصر بینالمللی محسوب نشدهاند. |
سیزده عنصر استراتژیک برای خط مشیهای بازاریابی شرکتهای فعال در صنایع با تکنولوژی بالا معرفی میکند. |
پاراسور امن[۳۵]
۱۹۹۸ |
کلید خلق ارزش کمک به مشتری برای رسیدن به اهداف متحد خودش است. | پایه بازاریابی صنعتی رویکرد شخصی شده با تاکید ویژه بر عوامل رو به رو است:
خدمت مشتری ،کار گروهی، کیفیت خدمت، و عالی بودن. |
اندرسون و ناروس[۳۶]
۱۹۹۹ |
قانون بازاریابی تجاری در محیطهای بر پایه ارزش آفرینی مدیریت موثر روابط و شبکهها است. | موقعیت یابی ارزش محور و پیشرفت دادن هر کدام از چهار پی. |
پئیتی[۳۷]
۱۹۹۷ |
ظرفیت های ارتباطی و تعاملی جدید هر چیزی را حول بازاریابی در بسیاری صنایع تغییر خواهد داد، هنوز اساس مفهوم بازاریابی بدون تغییر باقی می ماند. نقش جدید برای چهار پی آمیخته بازاریابی . | محصول: طراحی شراکتی و تولید
قیمت: شفافتر
توزیع : ارتباطات مستقیم با مشتریان
ارتقا : کنترل بیشتر مشتریان، تعامل |
آلدریج و دیگران[۳۸]
۱۹۹۷ |
تفاوت های مهم و متعدد بین بازاریابی فیزیکی و آنلاین وجود دارد. بسیاری از عوامل جدید محدودیتهای مدیریت بازاریابی سنتی را روشن میکنند. | در حالی که چهار پی می تواند فعالیت های تجارت الکترونیک را نگه دارد، می توانند نقش متفاوت و جدیدی در بازار آنلاین به دست آورند. |
موزلی و موتکت[۳۹]
۱۹۹۷ |
حضور موفق در اینترنت بر پایه یک وب سایت ،طراحی شده بر اساس آمیخته بازاریابی ۵ دبلیو، است. | چه کسی: مخاطب ، بازار هدف.
چه چیز: اجزا.
چه موقع: زمان بندی و به روز شدن.
کجا: قابل پیدا شدن.
چرا: پیشنهاد فروش بی همتا. |
ایوانز و کینگ[۴۰]
۱۹۹۹ |
چهار قدم در ساخت یک سایت سایت بنگاه به بنگاه موفق وجود دارد. هر کدام از این قدمها تعدادی مفاهیم مدیریتی اصلی را به همراه دارد. | برنامه ریزی سایت: تعیین ماموریتها و اهداف.
دسترسی به سایت: چگونه به کل سایت دسترسی پیدا کنیم.
طراحی و عملیاتی شدن سایت: اجزا، ارتقای سایت، مدیریت و سنجش: جنبه های مدیریتی و اقتصادی. |
آمیخته بازاریابی از تک پی(قیمت) تئوری اقتصاد خرد سرچشمه میگیرد (کانگ[۴۱]،۲۰۰۳) . مک کارتی[۴۲](۱۹۶۴) آمیخته بازاریابی را ( اغلب با چهار پی به آن اشاره می شود ) به عنوان راهی برای تبدیل برنامهریزی بازاریابی به عمل عنوان کرد (بنت[۴۳] ۱۹۹۷). آمیخته بازاریابی یک تئوری علمی نیست، اما صرفاً یک چهارچوب مفهومی است که تصمیمگیری اصلی مدیران در تنظیم برنامههایشان با در نظر گرفتن نیازهای مشتریان را عملی میکند. این ابزار می تواند هم برای استراتژیهای بلندمدت و هم برای برنامههای تاکتیکی کوتاه مدت مورد استفاده قرار گیرد. پالمر[۴۴] (۲۰۰۴) ایده آمیخته بازاریابی همانند ایده مخلوط کردن کیک معرفی میکند. کیکپز نسبتهای مواد اولیه در یک کیک را بسته به نوع کیکی که می خواهد بپزد تغییر خواهد داد. نسبتها در آمیخته بازاریابی به همان روش میتواند تغییر کنند و از محصولی به محصول دیگر متفاوت باشند. الگوی فکری مدیریت آمیخته بازاریابی بر فکر، تحقیق و روش بازاریابی مسلط شده است. و به عنوان ایجاد کننده تمایز از هنگامی که در دهه ۱۹۴۰به وجود آمد، مطرح بوده است. (گرونروس[۴۵]،۱۹۹۴) کنت[۴۶](۱۹۸۶) به چهار پی آمیخته بازاریابی به عنوان چهار گانه مقدس روش بازاریابی که در لوحهایی از سنگ نوشته شده، اشاره میکند. آمیخته بازاریابی به طور شدیدی در ارتقای هر دو بعد تئوری و روش بازاریابی سهیم بوده است. (مولر[۴۷] ۲۰۰۶).دلایل اصلی پیدایش آمیخته بازاریابی زمینه قوی است که بازاریابی را برای اداره آسان جلوه می دهد. مواردی مانند اجازه جدایی بازاریابی از دیگر فعالیتهای شرکت و تفویض وظایف بازاریابی به متخصصان از این زمینهها میباشند. اجزای آمیخته بازاریابی میتوانند جایگاه رقابتی یک شرکت را تغییر دهند(گرونروس، ۱۹۹۴). مفهوم آمیخته بازاریابی همچنین دارای دو حسن مهم دیگر هم هست. اول، ابزار مهمی است که یک مدیر را قادر می سازد تا بفهمد وظایف مدیریت بازاریابی، در بخش عظیمی مقایسه مزیتهای رقابتی به عنوان استحکامات دفاعی شرکت در غالب آمیخته بازاریابی در برابر مزیتهای رقابتی رقبا میباشد. حسن دیگر آمیخته بازاریابی آن است که به آشکار نمودن بعد دیگری از وظایف مدیریت بازاریابی کمک میکند. همه مدیران باید منابع موجود را بین تقاضای مختلف تقسیم کنند، و مدیر بازاریابی نیز به نوبه خود این منابع موجود را بین شیوه های رقابتی مختلف آمیخته بازاریابی تقسیم خواهند نمود. انجام این مهم به فهماندن فلسفه بازاریابی در سازمان کمک خواهد کرد.(لوو و تن[۴۸] ۱۹۹۵). اما مولر نشان داد که کاستیهای چهارچوب چهار پی آمیخته بازاریابی، همانند ارکان مدیریت بازاریابی سنتی غالباً هدف انتقادهای شدید بوده است. تعدادی از آنها حتی تا رد چهار پی و پیشنهاد چهارچوب های متغیر جدید پیش رفتهاند. مفهوم چهار پی به عنوان تعریف بازاریابی محصول محور، و نه مشتری محور، مورد نقد قرار گرفته است (پاپویک ۲۰۰۶). و آن را دیدگاهی مدیریت محور قلمداد نمودهاند. لاتربورن[۴۹](۱۹۹۰) ادعا میکند که هر کدام از این متغیرها باید از دیدگاه مشتری هم دیده شود. دگرگونی با تغییر نگاه محصولگرا به راه حل مشتریگرا باعث پیدایش مفهوم چهار سی[۵۰] گردید. در این دیدگاه قیمت را به هزینههای مشتری، توزیع را به راحتی و فعالیتهای پیشبردی را به ارتباطات تبدیل میگردد. مولر (۲۰۰۶) انتقاد کلیدی در برابر چهارچوب آمیخته بازاریابی را به صورت زیر خاطر نشان میکند :
در بررسی و انتقاد دیگری نسبت به آمیخته بیان شده است که :(فیک ایدیاز[۵۱]۲۰۰۸)
سیستم های مدیریت در آموزش الکترونیکی (مدیریت یادگیری )
سامانه مدیریت دروس اغلب به محیط یادگیری مجازی اشاره دارد و نرم افزاری است که برای مدیریت دوره های آموزشی دانشگاه ها و دیگر مراکز آموزشی طراحی شده است و اجرای دوره های آموزشی را برای دانشجویان و اساتید آسان می کند. این سامانه به صورت نرم افزارهای مبتنی بر وب ارائه شده است. بدینصورت که روی یک سرور اجرا می شود و اساتید و دانشجویان از هر مکانی میتوانند با بهره گرفتن از مرورگر وب و اتصال اینترنتی به سامانه دسترسی داشته و نیز به استادان اجازه می دهد که روی وب سایت های درسی کنترل داشته باشند. این سامانه با فراهم آوردن امکاناتی مانند گروه های بحث، اتاق های گفتگو، ابزارهایی برای تبادل و … باعث تسهیل کار کلاسی و ارتباط دانشجویان شده است، در چند سال گذشته تاثیر و نفوذ تکنولوژی دیده می شود و شاهد مزیت آن در آموزش الکترونیکی بوده ایم، تمداران امیدوارند که بتوانند پتانسیل تکنولوژی را در جهت بهبود کیفیت زندگی شهری، صنعتی و اقتصادی به کار گیرند(داگادا و جاکولیچ،۲۰۰۴).
استفاده معمول از سامانه مدیریت دروس شامل فایل دوره های آموزش از دور است که کاملاً به صورت آن لاین و در قالب یک سامانه و یا ترکیبی از آنها ارائه می شود به طوری که تجربیات سنتی به دست آمده از ارتباط رو در رو را تکمیل میکند .سامانه های مدیریت دروس در سطح آموزشی بالاتر، تقریباً به صورت جهانی ارائه می شوند. مطالعه اسار که در سال ۲۰۰۵ با بهره گرفتن از فناوری اطلاعات روی دانشجویان انجام شد، حاکی از آن است که ۷۲ درصد از آنها از سامانه مدیریت دروس استفاده کرده بودند و این تعداد در حال افزایش است (کویک و کاروس[۱]، ۲۰۰۵ ). این برنامه ها بستگی به میزان خدماتی که ارائه می کنند، مثلاً آیا محتوا را نیز پشتیابی کرده و یا فقط اساتید را برای اجرای آزمون ها و تکالیف یاری می کند و یا همه خدمات لازم برای اداره یک کلاس را در اختیار می گذارد به نام های سیستم مدیریت محتوا و یا سیستم مدیریت یادگیری و یا سیستم مدیریت محتوای یادگیری و مانند آن نا مگذاری میشوند. در این زمینه، مؤسسات و شرکت های بسیاری که در دنیای تجارت آموزشی فعالیت دارند، برنامه های نرم افزاری بسیار پیچیده و عظیمی طراحی کرده اند که با عناوین متنوع و گوناگونی همچون سیستم مدیریت آموزشی، سیستم مدیریت کارآموزی، سیستم سرپرستی فعالیت آموزشی، سیستم آموزشی مجتمع وغیره به کاربران آموزش الکترونیکی عرضه می شوند. سرمایه گذاری کلان در زمینه آموزش الکترونیکی، بدون انتخاب دقیق و بهره گیری از این سیستم های مدیریتی که بر اساس استانداردهای تعریف شده طراحی می شوند، ممکن نخواهد بود. استفاده از فن آوری های موجود در آموزش و پرورش نسبتا قدیمی است. در موضوع فن آوری اعمال شده برای آموزش باید به در دسترس بودن در زمان مورد نیاز توجه داشت. از اواسط قرن بیستم، معلمان و محققان به دنبال پیاده سازی تکنولوژی های موجود در آموزش و پرورش بوده اند. با این حال، تحول در آموزش و پرورش همچنان در مسیر های تصور نشده در حال انجام است.(دنوئی و دوگ، ۲۰۰۶)
۵-۲-۲ سیستم مدیریت محتوا
در ادامه به توضیح ارکان سیستم مدیریت محتوا می پردازیم.
۱-۵-۲-۲ تعریف سیستم مدیریت محتوا
هرسیستم مدیریت یادگیری بایستی یک سیستم مدیریت محتوا نیز داشته باشد. این سیستم به طور کلی از دو رکن اصلی تشکیل شده است:
۱)کاربرد مدیریت محتوا[۲].
۲)کاربرد تحویل محتوا[۳].
کاربرد مدیریت محتوا: رابط وب با کاربری آسان است که نگارش، تغییرات و جابه جایی محتوا را از سایت شما، مدیریت می کند. این فرایند به کمک مجموعه ای از عناوین و راهنماهای اطلاعات و پنجره های ورودی محتوا اتفاق می افتد. اطلاعات وارد شده به این بخش از سیستم متناسب با حجم محتوا و تعداد مراجعه به آن در یک فایل اطلاعاتی ذخیره می شود(جانسون[۴]، ۲۰۱۱). کاربرد تحویل محتوا: صفحه محیط و محتوای دینامیکی را تبدیل کرده و آن را در قالب صفحه معمولی سیستم مدیریت محتوا اطلاعات واردشده از طریق وب تحویل می دهد. ویژگی های یک سیستم مبتنی بر سیستم مدیریت محتوا متغیر است ولی بیشتر آنها شامل نشر وب، مدیریت قالب، کنترل مرور، عناوین و راهنمای اطلاعات، جستجو و بازیابی است. این سیستم برای مدیر محتوا یا نویسنده که به احتمال زیاد با HTML آشنایی ندارد، این امکان را فراهم می کند تا نگارش، تغییرات و جابه جایی محتوا را از طریق سایت شبکه خود بدون نیاز به نظرات کارشناسان مدیریت کند که این امکان بر اساس ویژگی نشر مبتنی بر وب» سیستم مدیریت محتوا فراهم می شود. ویژگی مدیریت قالب ، اجازه می دهد که کلیه مستندات در هر قالب که باشند به قالب های HTML یا PDF مناسب برای سایت شبکه تبدیل شوند(جانسون، ۲۰۱۱).
۲-۵-۲-۲ استاندارد در سیستم مدیریت محتوا
تولیدکنندگان یا طراحان محتوای آموزشی باید اطمینان داشته باشند که آموزش پیشنهادی آنها برای کلیه آموزش گیران علاقه مند قابل فهم و استفاده است و در عین حال، امکان پیگیری نتیجه و ارزیابی میزان تاثیرآموزش ارائه شده وجود دارد. به علاوه بایستی محتوای آموزش ارائه شده قابل استفاده مجدد باشد. برای دستیابی به این اهداف، به محتوایی استاندارد نیازمندیم(جانسون، ۲۰۰۹). در سال های اخیر، استانداردکردن رشد چشم گیری داشته است و محتوای ارائه شده از شبکه اینترنت حتماً باید با صنعت استاندارد سازگار باشند. عوامل زیادی در عملیاتی کردن یا توسعه سیستم مدیریت محتوا مؤثر است که اندازه تشکیلات (تعداد کارکنان) و پراکندگی جغرافیایی به ویژه در محدوده ملّی و فرهنگی، مهم ترین آنها ست. ازجمله دیگر عوامل می توان به تنوع داده ها و اشکال ارائه آنها اشاره کرد. این داده ها علاوه بر مقالات متنی ساده، می توانند به صورت گرافیکی، صدا، تصویر یا اشکال مهندسی باشند که مدیریت آنها، توانایی و قابلیت های بیشتری می طلبد. بعضی از سیستم ها بر اساس نیاز به صورت سنتی، و با بهره گرفتن از روش های شفاهی تر و بیشتر به صورت محاوره ای و برقراری ارتباط بدون استفاده از مقالات، طراحی می شوند که در این روش، تبادل داده ها بسیار محدود است. در تحلیل نهایی، می توان مدیریت محتوا را صرفاً ابزاری برای انجام آموزش به داده صحیح» الکترونیکی دانست. این سیستم زمانی موثر و با ارزش است که در زمان مناسب» در اختیار اشخاص مناسب» قرار گیرد(پیرلمن و شن[۵]، ۲۰۱۱).
۶-۲-۲ آموزش الکترونیکی
سیستم های مدیریت یادگیری، با عنوان محیط های یادگیری مجازی، محیط یادگیری دیجیتال، سیستم های مدیریت آموزش و یا محیط های یادگیری الکترونیکی، برنامه های کاربردی مبتنی بر وب است، که از طریق اجرا بر روی یک سرور و با وب سایت در دسترس هستند و مرورگر از هر مکان با اتصال به اینترنت قابل دسترسی است. این سیستم به مربیان ابزارهایی را برای ایجاد وب سایت دوره های آنلاین می دهد و دسترسی به مواد آموزشی را امکان پذیر می کند. (کول & فاستر، ۲۰۰۷). سیستم های مدیریت یادگیری ریشه های خود را در اواخر دهه نود پیدا کرد. رهبر فعلی بازار تجاری تخته سیاه[۶] بود که در سال ۱۹۹۷ تاسیس شد. رقیب آن منبع باز مودل [۷]در سال ۱۹۹۹ تاسیس شد(دلتا ابتکار، ۲۰۰۹). در ۲۰۰۴، اکثر دانشگاه ها به متمرکز کردن سیستم یادگیری خود و حرکت به سمت محیط فردی و حمایتی، میزبانی مرکزی و غیره احساس نیاز کردند (ولر، ۲۰۱۰). امروزه، اغلب سیستم مدیریت یادگیری تعدادی از ویژگی های اساسی و مجموعه ای از ابزار های خاص و کارکردها برای حمایت از یادگیری را ارائه می دهد. تحقیقا ت اخیر نشان می دهد که یک بازار دائمی در افزایش استفاده از سیستم مدیریت یادگیری (کمبر،مک ناف ، چونگ، لام، چنگ ۲۰۱۰) و تحصیلات متوسطه وجود دارد (اسمت & اسچلن, ۲۰۰۹; پاینو و همکاران، ۲۰۱۱). آخرین گزارش نشان می دهد که تقریبا۹۰% از تمام پاسخ های کالج ها و دانشگاه های آمریکایی گزارش دادند که به سیستم مدیریت یادگیری و پشتیبانی آن در ارتباط با استادان و دانشجویان دسترسی دارند (ارووی، داون پورت، آپ دگروو، ۲۰۱۰). با وجود این میزان پذیرش بالا، میزان شناخت مزیت های یادگیری از طریق سیستم های مدیریت یادگیری کم است (کزالک و جنسون ۲۰۰۴)، اگرچه نحوه استفاده از این سیستم مربوط به درک معلم و دانش آموز در مورد آموزش و یادگیری (لون و تیزلی، ۲۰۰۹) و یا پذیرش تکنولوژی مربوط است(سانچز و هوروس ۲۰۱۰; ون راج و اسچیپر ۲۰۰۸). حرف e در واژه آموزش الکترونیکی از دیدگاه کاربران چنین تعبیر می شود )چونگ، لام، چنگ ۲۰۱۰): اکتشاف: برای فراگیران وب این شیوه آموزشی وسیله اکتشافی برای دستیابی به اقیانوسی از اطلاعات و منابع است. تجربه: وب می تواند تجربیات آموزشیِ همه جانبه و فراگیری را از آموزش هم زمان، سلسله مباحث متوالی و خودآموزها، در اختیار فراگیران قرار دهد. سرگرمی و مشغولیت: وب بافراهم ساختن رویکردهای خلاق آموزشی برای کاربران و ایجاد حس مشارکت و همکاری، فراگیران را مشتاق و علاقه مند می سازد. سهولت استفاده: استفاده از وب نه تنها برای فراگیرانی که با قابلیت های آن آشنا هستند، بلکه برای فراهم آورندگان مطالب اینترنتی نیز ساده، سهل و آسان است، زیرا آنها می توانند به راحتی مطالب را در کلیه ساختارهای فنی همانند یونیکس و ویندوز و … در اختیار کاربران قرار دهند. اعطای قدرت انتخاب: وب به کمک مجموعه ای از ابزارها، فراگیران را قادر می سازد که بهترین روش یادگیری را از دیدگاه خود برگزینند. می توان برای آموزش الکترونیکی تعاریف زیر را در نظر گرفت:
الف- آموزش الکترونیکی آموزش مبتنی بر فناوری شبکه و اینترنت برای دسترسی به مواد یادگیری جهت تعامل متفابل با محتوا، یاد دهنده و یادگیرندگان است. در واقع این شیوه حمایت یاد دهنده را در طول دوره جهت دسترسی به دانش و رشد از طریق تجربه های یادگیری به همراه دارد. (آلی[۸]، ۲۰۰۸) ب- آموزش الکترونیکی رویکردی جهت آموزش و یادگیری از طریق تکنولوژی مبتنی بر اینترنت برای برقراری ارتباط و تشریک مساعی در یک محیط آموزشی است و در واقع نقطه عطف و همگرایی آموزش و اینترنت است که
به طور کلی سیستم های آموزش الکترونیکی را به دو دسته ی زیر می توان تقسیم کرد ( لی آن ابرینگر[۱]،۲۰۰۱):
۱-۱-۶-۲-۲ سیستم آموزش الکترونیکی یک طرفه
این گونه سیستم آموزش مبتنی بر ارتقای دانش شخصی بوده و پیگیری پیشرفت از طرف واحد آموزش انجام نمی پذیرد و به صورت بسته های آموزشی در غالب CD و به صورت فایل های DOC، PDF یا فایل های صوتی و تصویری ارائه می شوند، این سیستم کاملاً یک طرفه بوده، استاد مطالب آموزشی را در غالب فایل ارائه می کند و دانشجویان فقط به مطالعه آنها می پردازند، مانند بسته های نرم افزاری هادی سیستم. و بسته های آموزشی که توسط هیأت علمی مؤسسه آموزش عالی علمی – کاربردی صنعت آب و برق تهیه شده است.
۲-۱-۶-۲-۲ سیستم آموزش الکترونیکی دو طرفه
این گونه سیستم آموزش مبتنی بر پیگیری از طرف واحد آموزش مربوطه بوده و علاوه بر ارتقای دانش شخص، جهت ارتقای رتبه یا کسب مدرک معتبر نیز می باشد. سیستم های آموزش الکترونیکی دو طرفه به سه دسته ی زیر تقسیم می شوند:
از این پس هر کجا از آموزش الکترونیکی صحبت شد منظور سیستم دوطرفه می باشد. در زیر به توضیح هر یک از زیر سیستم های دو طرفه پرداخته شده است.
۳-۱-۶-۲-۲ سیستم آموزشی سنکرون یا همزمان
در این نوع آموزش الکترونیکی استاد پس از تدریس می تواند با دانشجو به صورت همزمان گفتگو و یا در اتاق های چت مباحثه کند و امکان سوال و جواب مستقیم وجود دارد. این نوع سیستم در دانشگاه شهید عباسپور و نیز در مؤسسه آموزش عالی علمی – کاربردی صنعت آب و برق راه اندازی شده است. البته برخی از سیستم های همزمان فقط در غالب سیستم صوتی است، یعنی استاد و دانشجو به طور همزمان می توانند فقط صدای یکدیگر را داشته باشند و در صورت نیاز جلساتی به طور محدود و به صورت ویدیو کنفرانس برگزار می کنند. مانند سیستم راه اندازی شده در دانشگاه علم و صنعت. انواع دیگری از سیستم های آموزشی نیز با مقاصد آموزشی مورد استفاده قرار می گیرد. از جمله در مؤسسه آموزش عالی علمی – کاربردی صنعت آب و برق، از محیط یک نرم افزار به نام دیم دیم[۲] برای برگزاری سمینار تحت وب استفاده می شود. (این کار در مرحله آزمایشی است.) نرم افزار یاد شده امکان می دهد محاوره متنی، صوتی و تصویری، مدیریت شود و استاد به مستمعین وقت بدهد و زمان را مدیریت کند.( لی آن ابرینگر، ۲۰۰۱).
۴-۱-۶-۲-۲ سیستم آموزشی آسنکرون یا غیر همزمان
در این سیستم استاد، دروس را در غالب فایل های مختلف و از طریق سایت اینترنت یا اینترانت در اختیار دانشجو قرار می دهد. دانشجو پس از مطالعه ی دروس ارائه شده، سوالات خود را از طریق ارسال پست الکترونیکی و یا به صورت خارج از خط[۳] می پرسد. استاد مربوطه در زمان دیگری که مشخص کرده است به سوالات از همان طریق پاسخ می دهد، مانند سیستم آموزشی پژوهشگاه نیرو. به طور معمول در این سیستم آموزش، حتماً باید از روی صفحه مرورگر اینترنتی انجام شود تا پیگیری پیشرفت کار توسط واحد آموزش میسر شود.(لی آن ابرینگر، ۲۰۰۱)
۷-۲-۲ سیستم های مدیریت یادگیری نوین
مطالعات انجام شده در حوزه سیستم مدیریت یادگیری منجر به ارائه چند توصیه برای بهبود و یا طراحی سیستم مدیریت یادگیری جدید به منظور تسهیل تعامل و یادگیری مشارکتی بین یادگیرندگان شده است. برخی از این توصیه ها نیز مربوط به نظریه های ساخت گرایی اجتماعی در بررسی این ادبیات ارائه شده است. حتی اگر سیستم مدیریت یادگیری فقط به عنوان امری عادی در فن آوری آموزش عالی مطرح شده باشد، الیور (۲۰۰۱) از این موضوع دفاع کرد که سیستم مدیریت یادگیری باید از نظر توانایی های اساسی خود مورد ارزیابی قرار بگیرد تا از اهداف یادگیری برنامه ریزی شده استراتژی های آموزش حمایت کند”(ص ۴۷). الیوردو دسته اصلی ابزار های مبتنی بر وب را معرفی کرد: ابزار توسعه در دانشکده برای ایجاد و ارائه مطالب و محتوا به صورت آنلاین و ابزارهای یادگیری فعال برای دانش آموزان جهت شرکت در پردازش اطلاعات سطوح بالاتر. او استدلال کرد که سیستم مدیریت یادگیری عمدتا در ارسال محتوا متمرکز است که مدرسان باید به شدت استفاده از ابزارهای مبتنی بر وب خارجی را بررسی کند و یا توسعه ساختارهای جدید برای ترویج یادگیری سطوح بالاتر را پشتیبانی کند. بر اساس مباحث بهبود و توسعه سیستم مدیریت یادگیری و با توجه به پارادایم عصر اطلاعات مناسب” واتسون (۲۰۰۷) توصیه هایی برای بهبود سیستم مدیریت یادگیری ذکر کرده است. واتسون همچنین پیشنها د کرد که سیستم مدیریت یادگیری باید ساختار شناختی مبتنی بر آموزش را فراهم کند که بر انعطاف پذیری و تعریف اهداف یادگیرنده متمرکز باشد و سپس سیستم مدیریت یادگیری بایداز یادگیری مشارکتی به منظور گسترش محیط آموزشی فراتر از کلاس درس پشتیبانی کند. به طور مشابه، وانگ ،سیرا و فلوگر (۲۰۰۳) استدلال کردند که سیستم مدیریت یادگیری می تواند یک رویکرد شناخت اجتماعی که در آن مدرس می تواند دانش آموزان را در زمینه مشارکت در یادگیری بپروراند، باشد. بسیاری از سیستم های مدیریت آموزشی صرفاً به اجزای آموزش می پردازند و اجزای اطلاعاتی را نادیده می گیرند. ولی سیستم های مدیریت یادگیری جدید به هر دو مقوله می پردازند و اجزای آموزشی آنها، مشابه همان هایی است که در سایت های پشتیبانی آدوبی[۴] و ماکرو مدیا [۵]و نیز سیستم های مدیریت دانش وجود دارد. علاوه بر این، ممکن است مولفه ها و اجزای دیگری مانند بانک های رسانه ای دیجیتال، کاربری همتا به همتا، کاربری پیغام رسانی فوری و… نیز در برگیرد. ترکیب اطلاعات و آموزش، گامی مثبت در جهت کسب اطلاعات و اتخاذ تصمیم خوب و با ارزش است. سیستم مدیریت دانش دو مؤلفه اساسی به نام های فرایند تولید دانش و تفکر دارد که با ایجاد تعامل فعال بین این دو، می توان مدیریت دانش را عملیاتی کرد (استیو هالس (۲۰۰۱). قبل از بررسی چگونگی تولید و مدیریت محتوا، بهتر است تصویر درستی از دو مفهوم آموزش و اطلاعات در ذهن داشته باشیم. اطلاعات در آموزش های منطبق با دستورالعمل های آموزشی و امکان ترکیب (آموزش) و (اطلاعات) اهمیت ویژه ای دارد (اسپیگلر،۲۰۰۳). شیوه های به کارگیری عملی دو مفهوم با یکدیگر قابل تجزیه وتحلیل است و این همان مفهوم و بستری است که به نظر می رسد امروزه بسیاری از فروشندگان سیستم های مدیریت یادگیری نیز آن را درک کرده اند.گاهی مدیر بازرگانی جدیدی می خواهد مشغول کار شود. بدیهی است که این مدیر جدید کارش را می شناسد و نیازی به شرکت در یک دوره آموزشی که در آن اهداف را برایش فهرست کنند یا استراتژی خاص آموزشی را به او ارائه دهند، ندارد. بلکه فقط دستیابی به اطلاعات صحیح در زمان نیاز برای او اهمیت دارد و این برنامه شبکه است که می تواند او را در یافتن این اطلاعات راهنمایی کند؛ اما یک کارمند مثلاً خدمات مشتریان بانک، لازم است خدماتی را که باید به مشتریان ارائه کند دقیقاً شناخته و یک بانک اطلاعاتیِ توضیح خدمات توام با امکان جستجو دراختیارش گذاشته شود. بدیهی است که بایستی بهترین روش آموزشی برای برآورده ساختن این نیاز انتخاب شود. در این مورد اطلاعات به خودی خود کافی نیست و دانش لازم است تا بازده مورد نظر و عملکرد مطلوب حاصل شود. پس در فرایند یادگیری، اطلاعات و دانش، هر دو، ضرورت دارد. در ساخت کاربری ها یا سیستم ها برای ایجاد سیستم های مدیریت آموزشی هر دوجزء یادگیری یعنی دانش و اطلاعات باید در کنار یکدیگر به کارگرفته شوند. به منظور ایجاد امکان مدیریت محتوای سیستم ها، سایت هایی با توجه به ماهیت اطلاعاتی یا آموزشی آنها برای تامین پشتیبانی کاربر هنگام استفاده از خدمات و تولیدات ایجاد شده است که علاوه بر حل مشکلات و نیز یافتن و رفع معایب، استفاده و توسعه تولیدات را نیز شامل می شود. از جمله می توان به سایت های آدوبی و ماکرومدیا اشاره کرد. آنچه گفتیم نشان می دهد که اطلاعات گستره وسیع تری از آموزش را در بر می گیرد. با مرتبط ساختن این امر به نظریه آموزش براساس تقاضا” یا آموزش در زمان نیاز” این برداشت بهتر تبیین می شود. مصرف کنندگان پس از آشنایی با نرم افزارهای مربوطه -استفاده از دستورالعمل ها و شرکت در دوره های آموزشی و غیره- خواهان برخورداری از حمایت مستمر در زمینه نیازهای ضروری و فوری خود هستند. معمولاً بیشتر این نیازها به وسیله قطعه های خاصی از اطلاعات، ورودی مبتنی بر دانش، گروه های خبری، مقالات و غیره تامین می شود، ولی اگر نیازی مستم ارائه روش آموزشی باشد، در این صورت راهنمایان با حضور خود این نقش را بر عهده خواهند گرفت. آموزش به عنوان فرایند
یادگیری می باشد. این فرایند شامل به دست آوردن دانش، بهبود مهارت های که ممکن است منجر به تغییر در نگرش و رفتار شود، می باشد که عملکرد فرد یادگیرنده دریادگیری را افزایش می دهد(ناکری[۷]، ۲۰۰۷). آموزش به عنوان یک تغییر در سطح مهارت های مختلف توصیف شده است. با مقایسه بین آموزش و یادگیری می توان چنین گفت که آموزش تفییر در دانش و یادگیری تغییر در مهارت ها می باشد(الکینگتون[۸]، ۲۰۰۰).
۸-۲-۲ انتخاب سیستم های مدیریت یادگیری مناسب
انتخاب صحیح یک سیستمِ مدیریت یادگیری که متناسب با نیازهای برنامه آموزشی سازمان یا موسسه مورد نظر باشد به تحقیق، بررسی و شناخت سیستم های مختلف و قابلیت های آنها نیاز دارد، چرا که انتخاب نادرست و عجولانه، شکست برنامه آموزشی را در پی خواهد داشت. این امر با توجه به اینکه هر روز و هر هفته محصولات جدیدی با قابلیت های متفاوت به بازار آموزش الکترونیکی عرضه می شوند، بسیار دشوار است؛ محصولاتی که با عناوین مرجع آموزشی، یک راه حل نهایی در سیستم مدیریت آموزشی، تجربه ای در آموزش، یک راه حل کامل آموزش خصوصی از راه دور، ابزار فناوری الکترونیکی الکترونیکی انقلابی و غیره از یکدیگر تفکیک می شوند و در پی تخصیص سهم بازار به محصولات خود هستند. مسلم است که هیچ سیستمی مشابه دیگری نیست و برای همین، سازمان ها نیز نیازهای آموزشی متفاوت دارند. بنابراین، برای انتخاب سیستم سیستم های مدیریت یادگیری بایستی ابتدا نیازها کاملاً روشن و تبیین شده باشند و پس از آن، بررسی شود که این نرم افزار پاسخگوی تمامی نیازها هست یا نه؟(پار و فانگ، ۲۰۰۶). یک سیستم مدیریت یادگیری دارای خصوصیاتی است که اهم آنها عبارتند از(سبحانی نژاد و یوزباشی، ۱۳۸۵):
برای مدت تقریباً یکصد سال، از اواخر قرن نوزدهم تا انتهای قرن بیستم، صنعت برق دارای ساختار انحصاری(تنظیمی[۲]و نظارتی) بوده است(سیاهکلی،حسن، ۱۳۸۱: ۱). به عبارتی، این صنعت در ابتدا با احداث واحدهای کوچک و خصوصی تولید برق حیات خود را آغاز کرد اما بهتدریج و با درک اهمیت آن، روند دولتی شدن(و بهدنبالآن انحصاریشدن) صنعت مذکور آغاز شد. بنابراین صنعت برق به عنوان یک صنعت یکپارچه و کاملاً انحصاری در اذهان شکل گرفت که هر کسی توان ورود به این عرصه و انجام فعالیت در آن را نداشت. با همین ذهنیت بود که دولتها(به طور عام) کنترل صنعت برق را دردست گرفتند(حیدری،۱۳۸۲ : ۲۵۷).
داینر و لارسن[۳](۲۰۰۱ :۱۱۴۶) شاخص های اصلی بخش برق در دوره انحصار را چنین برمیشمرند :
اما از آغاز دهه۱۹۹۰، صنعت برق در سراسر دنیا تحولات بنیادینی را تجربه کرد. ساختار سنتی این صنعت که حول انحصار و مالکیت دولتی بنا شدهبود، به تدریج منسوخ گشته و زمینه برای رقابت بخشهای گوناگون با یکدیگر فراهمگردید(آروسنا[۵]، ۲۰۰۸ : ۳۹). بهاینترتیب، کشورهای مختلف هریک گامهایی را در راستای اصلاح صنعت برق خود برداشتند.
مجموعه اقداماتی که به منظور بهبود وضعیت صنعت برق و ارائه بهتر و مناسبتر خدمات به مصرف کنندگان صورتمیگیرد فرایند اصلاحات صنعت برق نامیدهمی شود. هدف اصلی از انجام برنامه های اصلاحاتی همانگونه که در اسناد بانک جهانی نیز به برخی از آن ها اشاره شده، موارد زیر است :
جهت دستیابی به اهداف مذکور، تهایی نیز پیشنهادشدهاست که برخی از آنها عبارتند از :
آنچه باید همواره مدنظر قرارگیرد این است که قبل از انجام هرگونه اصلاحات، دو شرط اساسی بایستی محقق شود. اولاً، ضرورت انجام اصلاحات، محرز شده و مورد باور تصمیم گیران قرار گیرد. ثانیاً، اصلاحات باید از نظر ی، میسر و دستیافتنی باشد. انجام اصلاحات در پارهای از موارد مستم تغییر قوانین و چهبسا تغییر قانون اساسی است و چنین تغییراتی ممکن است بهآسانی امکان پذیر و دستیافتنی نباشد(منظور، ۱۳۸۲: ۳۱۰). ضمناً موضوع حائزاهمیت دیگر این است که اصلاحات برق در بیشتر کشورهای درحالتوسعه اساساً متفاوت با اینگونه اصلاحات در کشورهای توسعهیافته میباشد و این تفاوتها اغلب از وجود انگیزههای گوناگون، شرایط حاکم و بافت سازمانی ویژهی هر کشوری نشئتمیگیرد. هدف اصلی اصلاحات در کشورهای توسعهیافته، بهبود کارایی اقتصادی بخش برق، تشویق و ترغیب تبادلات میان منطقهای یا میان مرزی، انتقال ریسک سرمایه گذاری به بخش خصوصی و دادن حق انتخاب به مشتری است(اِردوگدو[۷]، ۲۰۱۱ : ۱۰۸۰ الف) درحالیکه انگیزهی اصلی اصلاحات در کشورهای درحالتوسعه عملکرد ضعیف اپراتورهای دولتی بخش برق در مواجهه با هزینه های بالا، عدم دسترسی کافی به خدمات برق و عرضهی نامطمئن، ناتوانی بخش برق در پوشش هزینه های نگهداری در مقابل افزایش تقاضای برق ناشی از توسعه اقتصادی، نیاز به حذف یارانهها، کیفیت پایین خدمات، نیاز به اتخاذ تهای مناسب در جهت جذب سرمایه گذاری خارجی در بخش برق، تشویق به اصلاحات توسط سازمانهای بین المللی مالی و آژانسهایی همچون بانک جهانی و … است(همان منبع، ۱۰۸۱). ضمناً تجارب بهدستآمده نشان میدهد که اصلاحات صنعت برق بهسادگی می تواند با شکست مواجه شود. دلایل این امر ممکن است سوءاستفاده از قدرت بازار توسط تعداد معدودی از فروشندگان غالب، عدم واکنش مشتریان به قیمتها، کمبود ظرفیت به علت افزایش میزان تقاضا نسبت به عرضه و نیز عدم وجود ابزارها و راهکارهایی به منظور مدیریت ریسک قیمتها باشد(تیشلر و همکاران[۸]، ۲۰۰۶: ۲۴۴۳ و وو و همکاران، ۲۰۰۳ : ۱۱۰۴).
بیکن و بیسانتجونز[۹](۲۰۰۱ : ۴) معتقدند کهدر بسیاری از کشورهای درحالتوسعه بهویژه در آسیا، منطقهی خاورمیانه و آفریقا اصلاحات صنعت برق با اصلاحات ساختاری آغاز می شود و هدف از این اصلاحات، کمینهکردن هزینه های هماهنگی بین عملیات و توسعه سیستمهای برق از منظر مالی است». اما آنها اذعانمیدارند که یک برنامهی اصلاحاتی کامل، ااماً شامل مراحل زیر است :
وو و همکاران(۲۰۰۳ : ۱۱۰۵) نیز عناصر مهم اصلاحات صنعت برق را بهصورتزیر برمیشمرند:
بهصورت نظاممند و سادهتر میتوان عناصر اصلی ذکرشده در بالا را به سه دسته تقسیم نمود و چنین عنوانکرد کهاصلاحات در مالکیت»،اصلاحات در قانون»واصلاحات در ساختار» سه بستر مهم اصلاحات صنایع برق هستند که ارکان اصلی این فرایند را تشکیلمیدهند(منظور و عسکری آزاد، ۱۳۸۷ : ۳۹). شکل۲-۱به خوبی این موضوع را به تصویر میکشد :
شکل۲-۱٫ ارکان و مؤلفههای اصلی اصلاحات صنعت برق(برگرفته از منظور و عسکری آزاد، ۱۳۸۷)
قانونگذاری، قانونزدایی، تفکیک اجزا، تجدیدساختار، شرکتیسازی و خصوصیسازی نیز گامها یا اقدامات اصلی اصلاحات صنایع برق بهشمار میآیند و در زیر ارکان اصلی اصلاحات این صنعت تقسیمبندی میشوند.
در اولویتبندی صحیح برای پیادهسازی ارکان اصلاحات، بیتردید اصلاحات در مالکیت، اولویت» آخر را تشکیل میدهد و بدون اعمال اصلاحات در قانون و ساختار، اعمال تغییرات در مالکیت، نتایج مدنظر را برآورده نخواهدکرد. درباره اولویت اعمال تغییرات در ساختار و قانون نیز بنابر مطالعات انجامگرفته، میتوان نتیجه گرفت که هرچند پیادهسازی مؤلفههای این دو رکن بهطور صددرصد قابل اولویتبندی نیست، ولی بهطوریقین اعمال اصلاحات در ساختار از نظر زمانی بر اعمال تغییرات در قانون، مقدم است(منظور و عسکری آزاد، ۱۳۸۷ : ۵۳). شکل۲-۲ نشانگر توالی بهینه ارکان اصلاحات صنایع برق است.
شکل۲-۲ . توالی بهینه ارکان اصلاحات صنایع برق
با درنظرگرفتن توالی بهینه ارکان اصلاحات، در ادامه مفهوم و ابعاد اصلاحات در ساختار به صورت تفصیلی مورد بحث و بررسی قرارمیگیرد و اصلاحات در قانون و مالکیت بهاختصار تشریح می شود.
اصلاحات ساختاری در صنعت برق همانگونه که در شکل۲-۱نیز ملاحظه گردید، متشکل از سه مؤلفهی اصلی است : تفکیک اجزا، تجدید ساختار، شرکتیسازی.
مؤسسه اطلاعات انرژی آمریکا[۱۶](۲۰۱۲ب)، تفکیک اجزا را این چنین تعریف می کند: جداسازی زنجیرهی انحصارات یکپارچهی عمودی و تبدیل آن به اجزای تشکیلدهنده با هدف ضمانت تأمین خدمات پیشنهادی». در این تعریف از اصطلاح یکپارچگی عمودی استفاده شدهاست؛ از این رو لازم است توضیحاتی در این زمینه ذکر شود.
اساس یکپارچگی عمودی در صنعت برق به منافع عمومیغالب بستگیدارد. صنعت برق نیز مانند سایر صنایع مادر، لازمهی توسعه اقتصادی هر کشوری است و خدمات عمومی که باید به کاراترین صورت ممکن و با صرف کمترین هزینه به مصرف کنندگان ارائهگردد از مومات است. در بسیاری از کشورها این مومات در انحصار دولت ملی یا محلی است. رواج انحصارات دولتی به سه دلیل رخ میدهد : نخست، به دلایل فنی که ناشی از مزایای جریانهای متناوب همزمان در شبکه هایی است که مناطق وسیعی را تحت پوشش قرارمی دهند. دوم، بهدلایل اقتصادی که ناشی از مقیاس وسیع سیستمهای انتقال و توزیع و برخی از تسهیلات تولیدی است و سوم، بهدلایل مالی چرا که دولت تنها تولیدکننده عمدهی سرمایه کافی با کمترین هزینه به شمار میرود(چائو و همکاران، ۲۰۰۸: ۲۹). در این شرایط دولت قادر خواهدبود که در هر ظرفیت مورد نیازی در بخش تولید، سرمایه گذاری نماید. این امر انگیزهی سایر سرمایه گذاران را جهت سرمایه گذاری در این بخش از بین میبرد(روکوئس و همکاران، ۲۰۰۸ : ۲۲۱). ضمن اینکه در بازارهای انحصاری شاهد عدم برابری قیمت و هزینه نهایی هستیم، به این معنا که در سطح تولید انحصاری آنچه که مصرف کنندگان حاضرند برای یک واحد از کالا بپردازند بیش از هزینه نهایی تولید آن واحد است که این امر به معنی تخصیص غیر بهینه منابع میباشد(عبادی و دودابی نژاد،۱۳۹۰: ۱۳۸).
با بازگشت به مبحث قبل، میتوان گفت که در مجموع، بهمنظور ایجاد یک بازار برق رقابتی بایستی نهادهای تشکیلدهنده صنعت برق از یکدیگر مجزا شده و هر یک در صورت امکان به طور جداگانه در حیطه وظایف خود رقابت داشتهباشند(فرهادخانی و شعبانزاده، ۱۳۸۹: ۵). پینئو(۲۰۰۲ : ۱۰۰۵) معتقد است کهتنها تفکیک اجزا می تواند سطوح کافی رقابت را ایجادنماید که این امر اعمال فشارهای افزونتر بر قیمت برق را به شدت کاهش میدهد». شکل۲-۳ یکپارچگی عمودی و تفکیک اجزای صنعت برق را نشان میدهد.
به طورکلی تفکیک اجزای صنعت برق به سه صورت ساختاری، وظیفهای و یا مالی زیر نظر تنظیمکنندگان و تگذاران صورت می پذیرد.
تولید |
انتقال |
توزیع |
بازار خرده فروشی |
C1 |
C2 |
C3 |
انتقال |
توزیع |
R1 |
R2 |
R3 |
بخش برق با ساختار عمودی |
بازار برق تفکیک شده |
فعالیتهای بازار |
فعالیتهای قانونی |
فعالیتهای بازار
|
} |
شکل۲-۳٫ یکپارچگی عمودی و تفکیک اجزای صنعت برق(منبع : آژانس بین المللی انرژی، ۲۰۱۲ ب)
تفکیک ساختاری یا مالکیتی[۲۰]فرایندی است که طی آن تکتک مؤلفه های شبکه در یک نهاد قانونی مجزا قرارگرفته و تحت مالکیتهای جداگانه تحقق مییابند(آژانس بین المللی انرژی، ۲۰۱۲پ). این نوع از تفکیک به تضمین رقابتهای عادلانه کمک کرده و دامنهی انتخاب وسیعتری را برای مصرف کنندگان فراهم میآورد(سایت اینترنتی آیسیتی رگیولیشن تولکیت[۲۱]،۱۷ نوامبر۲۰۱۲).
تفکیک وظیفهای یا عملیاتی[۲۲] اساساً به معنای ایجاد یک بخش کاری جدید است که از سایر عملیات و وظایف کاری تفکیک شدهاست(وب[۲۳]، ۲۰۰۸ : ۳). در این نوع از تفکیک، تیمهای عملیاتی جداگانه ای در شرکت ایجادمی شود(آژانس بین المللی انرژی، ۱۶نوامبر۲۰۱۲ ب) و هدف از آنتساوی در دسترسی به ورودی ها و خروجیها»است(سایت اینترنتی آیسیتی رگیولیشن تولکیت،۱۷ نوامبر۲۰۱۲).
و در نهایت، تفکیک مالی به معنای جداسازی حسابهای شرکت بهگونهای است که هزینهها و سودهای مربوط به هر واحد بهصورت جداگانه شناساییشده و تخصیصدادهشود(سایت اینترنتی لغتنامه تجارت[۲۴]، ۲۴آوریل۲۰۱۳).
در اثر تغییراتی که در استراتژی شرکتهای رقیب، در تکنولوژی و در محیط رخ میدهد، سازمانها باید ساختار خود را تغییردهند. گاهی شدت تغییرات محیط خارجی سازمان بهحدی زیاد می شود که ساختار فعلی سازمان پاسخگوی میزان تغییرات محیط نبوده و بهناچار میبایست در ساختار سازمانی تجدید نظر اساسی صورتگیرد(اخوان، ۱۳۸۳ : ۷۴).
هریسون و جان(۱۳۸۵ : ۸) معتقدند کهتجدید ساختار شامل ت
مدیریت دانش
۱-۳-۲ تعریف دانش
ویژگیها و پیچیدگیهای نهفته در دانش موجب شده است تا نسبت به آن تعاریف مختلفی بیان گردد. یکی از عوامل پیچیدگی دانش ناشی از ماهیت مبهم و غیرملموس آن میباشد. داونپورت و پروساک از اندیشمندان مشهور حوزه دانش، دانش را ترکیبی منعطف و قابل تبدیل از تجارب، ارزشها، اطلاعات معنی دار و بینشهای متخصصان که چارچوبی را برای ارزیابی و انسجام اطلاعات و تجارب جدید ارائه میدهد، میداند. همچنین نوناکا و تاکوچی ایجاد دانش را ناشی از ترکیب اطلاعات دریافتی و مفهوم سازی افراد میدانند. این استدلال نمایانگر آن است که دانش می تواند تنها در زمینه انسانی و عقاید و تجربیات آنها یافت شود. در بین تعاریف گوناگونی که در زمینه مدیریت دانش بیان گشته است عامل انسانی به عنوان عاملی مشترک قابل مشاهده میباشد و این امر به وضوح بیانگر وم توجه و دقت هرچه بیشتر در بکارگیری دانش در سازمانها میباشد. از رویکردهای دیگر میتوان به رویکرد کلارک و رولو که دانش را با تقسیم به آشکار و نهفته در سطحی بالاتر از داده و اطلاعات و در سطح پایینتری از بینش و خرد قرار می دهند، اشاره نمود. در مورد تقسیم بندی انواع دانش، نوناکا دانش را به دو گروه دانش صریح و دانش ضمنی تقسیم نمود. دانش صریح را به عنوان دانشی که قابلیت کدگذاری و بیان از طریق گویش است بیان نمود و دانش ضمنی را انتزاعی دانسته و دستیابی به آن آسان نیست و دانش ضمنی آن چیزی که در ذهن افراد و تجریبات آنها است و به صورت صریح شده و مقاله و یا… قابل انتشار نیست .
۲-۳-۲ مدیریت دانش
مدیریت دانش فرایندی است که طی آن سازمان به تولید ثروت از دانش و یا سرمایه فکری خود می پردازد.(تاکیوچی،۱۹۹۵). طبق تعریف جونز (۲۰۰۳) مدیریت دانش، رویکردی یکپارچه و نظام مند در جهت تشخیص، مدیریت و تسهیم کلیه دارائی های فکری شامل داده، مستندات، رویه ها و تجارب موجود در ذهن افراد می باشد(جونز،۲۰۰۳). همچنین اودل (۲۰۰۰) مدیریت دانش را رویکردی نظام مند جهت یافتن، درک و استفاده از دانش به منظور خلق ارزش می داند. موری (۲۰۰۳ ) مدیریت دانش را اینگونه تعریف می کند: مدیریت دانش، سیستمی جهت ایجاد جو مساعد برای کسب و تسهیم دانش موجود، ایجاد فرصت هایی برای خلق دانش جدید و فراهم کردن ابزارهایی برای اعمال استراتژیک دانش سازمانی در تلاش های سازمان جهت دستیابی به اهداف خود می باشد (وسکو،۲۰۰۵). رویکردها به مدیریت دانش وابسته به چشم انداز مدیریت میباشد. تفاوتها می تواند ناشی از چشم اندازهای اطلاعات بنیان، تکنولوژی بنیان و فرهنگ بنیان باشد )گوسچالک، ۲۰۰۵(. چشم انداز اطلاعات محور به دسترسی اطلاعات توجه دارد. چشم انداز تکنولوژی محور توجه به ابزارهای فناوری اطلاعات دارد و چشمانداز فرهنگ بنیان به اشاعه دانش توجه بیشتری دارد. تمرکز اصلی در انتخاب این رویکردها وابسته به وضعیت شرکتها میباشد. اگر ایجاد مجدد اطلاعات نقش مهمی در سازمان دارد دیدگاه اطلاعات بنیان مهم است. اگر تکنولوژی در سازمان حتی توانایی خدمت دهی ابتدایی به کاربران دانش را ندارد، رویکرد تکنولوژی بنیان تمرکز می شود. اگر کارگران دانش در سازمان ایزوله و بیمیل هستند رویکرد فرهنگ بنیان مهم است (گوسچالک، ۲۰۰۵(.
جدول۱-۲ مؤلفه های مدیریت دانش از نگاه صاحبنظران مختلف
محقق | تعریف |
اُدل(۱۹۹۶) | مدیریت دانش رویکردی نظاممند، جهت یافتن، درک و استفاده از دانش جهت خلق ارزش میباشد. |
مالهوترا (۱۹۹۷) | فرایندی که به واسطه آن سازمانها در زمینه یادگیری (درونی کردن دانش)، کدگذاری دانش (بیرونی کردن دانش) و توزیع و انتقال دانش مهارتهایی را کسب میکنند. |
بکمن (۱۹۹۷) | سازوکاری برای دستیابی به تخصص، دانش و تجربه که قابلیتهای جدید را فراهم میکند، عملکرد بهتری را موجب میشود، نوآوری را تشویق میکند و ارزش مطلوب ذینفعان را افزایش میدهد. |
دانرام (۲۰۰۰) | کاربرد نظاممند و هدفمند معیارهایی جهت هدایت و کنترل داراییهای دانشی ملموس و ناملموس سازمان با هدف استفاده از دانش موجود در داخل و خارج سازمان جهت خلق دانش جدید، ایجاد ارزش، ابداع و بهبود. |
هاکت (۲۰۰۰) | هدف مدیریت دانش مهار و بهکارگیری دانش و اطلاعات و ایجاد دسترسی بی کم و کاست آن برای همه کارکنان است، با این هدف که کارشان را بهتر انجام دهند.
|
استیو هالس (۲۰۰۱) | فرایندی که سازمانها به واسطه آن توانایی تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش را پیدا کرده و همچنین قادر خواهند بود دانش کسب شده را به گونهای مؤثر در تصمیمهای خود به کار گیرند. |
گمبل (۲۰۰۱) | مدیریت دانش یعنی مدیریت سازمان به طرف نوآوری مداوم بر اساس دانش سازمان، یعنی پشتوانه ساختار سازمان تسهیلات کاربرد فناوری با تأکید بر کار گروهی و انتشار دانش. |
اسمیت (۲۰۰۱) | سازوکاری جهت ایجاد محیط کاری که در آن دانش و تخصص به آسانی توزیع شود و ایجاد شرایطی که دانش و اطلاعات بتواند در زمان مناسب در اختیار افراد قرار گیرد به گونهای که بتوانند به صورت مؤثرتر و کاراتر فعالیت کنند. |
کارل ویگ (۲۰۰۲) | مدیریت دانش یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات و دانشهای مورد نیاز سازمان از محیط درونی و بیرونی و انتقال آنها به تصمیمها و اقدامات سازمان و افراد. |
مایرتل بیچ
(۲۰۰۳) |
مدیریت دانش کار بسط دانش، بینش، درک، چگونه دانستن و به کار بستن فناوری و سنتها با آمیختهای از علم مدرن است. |
جونز
(۲۰۰۳) |
رویکردی یکپارچه و نظاممند در جهت تشخیص، مدیریت و تسهیم کلیه داراییهای فکری شامل پایگاه دادهها، مستندات، رویهها و تها و تجارب موجود در ذهن افراد. |
هردریت (۲۰۰۳) | مدیریت دانش مدل کسب و کار چند رشتهای است که با تمام ابعاد دانش سازمانی شامل خلق دانش، کدگذاری، تسهیم و نحوه اثرگذاری آن در ارتقای یادگیری و خلاقیت سروکار دارد. |
الیاس
(۲۰۰۳) |
مدیریت دانش، فرایند جمع آوری، ایجاد و استفاده از تخصص افراد سازمان و فرایند ایجاد، ارائه و نشر، ارتقا و بهکارگیری دانش در راستای اهداف و مقاصد و فعالیتهای سازمان است.
|
چو
(۲۰۰۵) |
چارچوبی برای اعمال ساختارها و فرایندهایی در سطوح فردی، گروهی، سازمانی در جهت اینکه سازمان بتواند از آنچه میداند یاد بگیرد، و در صورت نیاز دانش جدید را کسب کند تا برای مشتریان و ذینفعانشان ارزش خلق کند. این چارچوب مدیریتی افراد، فرایندها و فناوری را در جهت توسعه پایدار عملکرد یکپارچه میکند. |
گرینر (۲۰۰۷) | مدیریت دانش شامل تمام فعالیتهایی میشود که در دانشِ به انجام رساندن اهداف عملیاتی سازمان، به منظور مواجهه با چالشهای محیطی و بقا در بازارگاههای رقابتی به کار میرود. |
لاودن
(۲۰۰۷) |
مدیریت دانش به مجموعهای از فرایندهای کسب و کار در سازمانها از قبیل ایجاد، ذخیره، توزیع و به کار گیری دانش اشاره دارد. |
۴-۳-۲ مفهوم دانش
قبل از توضیح مفهوم دانش، لازم است که بین داده»، اطلاعات» و دانش» تفاوت قائل شویم.
داده ها: دادهها» رشته واقعیت های مجرد در مورد رویدادها هستند. دادهها از هر نوع قضاوت، تفسیر و مبنای قابل اتکا برای اقدام مناسب تهی هستند. دادهها برای سازمان ها اهمیت زیادی دارند، چراکه مواد اولیه ضروری برای خلق دانش به شمار میروند. اطلاعات: اطلاعات برخلاف دادهها، معنیدار هستند. اطلاعات باید متضمن آگاهی و حاوی دادههایی تغییر دهنده باشد. داشتن ارتباط و هدف، ویژگی اطلاعات است. دادهها زمانی به اطلاعات تبدیل میشوند که ارائه دهنده آن ها، معنی و مفهوم خاصی به آنها ببخشد. با افزودن ارزش به دادهها، در واقع آنها را به اطلاعات تبدیل میکنیم. دانش: دانش از اطلاعات و اطلاعات از دادهها ریشه میگیرند. دانش ترکیب سازمان یافتهای است از داده ها که از طریق قوانین، فرایندها و عملکردها و تجربه حاصل آمده است. به عبارت دیگر، دانش معنا و مفهومی است که از فکر پدید آمده است و بدون آن اطلاعات و داده تلقی میشود. تنها از طریق این مفهوم است که اطلاعات حیات یافته و به دانش تبدیل میشوند. دانش، در ذهن دانشور به وجود آمده و به کار میرود. دانش در سازمان ها نه تنها در مدارک و ذخایر دانش، بلکه در رویههای کاری، فرایندهای سازمانی، اعمال و هنجارها مجسم میشود. داده ها به خودی خود عاری از مفهوم بوده و شامل مشاهدات، حقایق یا اعداد هستند. وقتی که داده ها به منظور خاصی سازماندهی شده و در یک متن قرار می گیرند، تبدیل به اطلاعات می شوند. هنگامی که اطلاعات برای آشکار ساختن الگوها و گرایشات نهان مورد تحلیل قرار می گیرد به دانش تبدیل می شود. اسپیگلر (۲۰۰۳) به ارائه مدلی مارپیچ که سه مفهوم داده، اطلاعات و دانش را به یکدیگر پیوند می دهد، پرداخته است. این مدل، در شکل ۲ دیده می شود. به زعم وی، داده های دیروز، اطلاعات امروز و دانش فردا هستند که به ترتیب در زنجیره ارزش از پایین به بالا به اطلاعات و داده می رسد و دور می زند (اسپیگلر،۲۰۰۳).
شکل ۲-۲ ارتباط بین داده،اطلاعات،دانش(اسپیگلر،۲۰۰۳)
۵-۳-۲ راهبردهای مدیریت دانش
مدیریت کلان جهت کارآمدی زیرسیستمهای خود میبایست ماهیت، اصول و ابعاد مدیریت دانش را بشناسد. راهبردهایی که ماهیت و توانایی متفاوت مدیران را منعکس می کند عبارتنداز: ۱- راهبرد دانش بعنوان راهبرد کسب وکار که روشی جامع و با وسعت سازمانی برای مدیریت دانش است، که بیشتر بعنوان یک محصول در نظر گرفته میشود. ۲- راهبرد مدیریت سرمایههای فکری که بر بکارگیری و ارتقای سرمایههایی که از قبل در سازمان وجود دارند، تاکید دارد. ۳- راهبرد مسئولیت برای سرمایه دانش فردی که از کارکنان حمایت و آنها را ترغیب میکند تا مهارتها و دانش خود را توسعه دهند و دانش خود را با یکدیگر درمیان گذارند. ۴- راهبرد خلق دانش که بر نوآوری و آفرینش دانش جدید از طریق واحدهای تحقیق و توسعه تاکید میکند. ۵- راهبرد انتقال دانش که بعنوان بهنرین فعالیت در بهبود کیفیت امور و کارایی سازمان مورد توجه قرار گرفتهاست. ۶- راهبرد دانش مشتری- محور که با هدف درک ارباب رجوع و نیازهای آنها بکار گرفته میشود تا خواسته آنها به دقت فراهم شود.
۶-۳-۲ فرایند مدیریت دانش
ما مدیریت دانش را فرایند ایجاد، تأیید، ارائه، توزیع و کاربرد دانش میدانیم. در سازمانها این پنج عامل در حوزه مدیریت دانش زمینه آموزش، بازخورد، آموزش مجدد و یا حذف آموزش را فراهم میآورد که معمولاً برای ایجاد، نگهداری و احیا قابلیتهای سازمان مورد نیاز است. بسیاری از متخصصان اطلاعرسانی با ذخیره و نظاممند کردن اطلاعات برای بازیابی و استفاده مجدد از آن اقدام میکنند، لیکن در یک سازمان دانش محور تنها تأکید بر این جنبهها به تنهایی کافی نیست، بلکه اطلاعات باید بر طبق نیازهای واقعی کسب و کار، از نظر کیفی کنترل شود و به فرایندهای کاری مرتبط بپیوندد. از طریق مناسبات مشترک میان اطلاعات و فرایندهای ذهنی و تجاری انسان است که سرانجام دانش و درک جدید ایجاد میشود. در حقیقت میتوان گفت در فضای ایجاد شده در زمینه دانش و عقاید جدید است که اساس توسعه و تغییرات بیشتر، جهت سودآوری بیشتر کسب و کار بنا گذاشته میشود. معیار ارزیابی در مفید بودن دانش معمولاً مشخص نیست. در عین حال اگر سازمانی، دانش را در کارها و فعالیتهای رایج خود مفید دانست باید ترتیبی اتخاذ نماید که گروههای کاری بتوانند به سنجش و ارزیابی دانش بپردازند (کولیس و مونتاگومری، ۱۹۹۵). به کارگیری الگوهای تعامل بین اعضا، فناوریها، و فرهنگ یک سازمان میتواند با شرایط دشوار روبرو شود و به همین دلیل است که برخی صاحب نظران این الگوی تعاملی را مجموعه عقلهای سازمان نامیدهاند. ما در ادامه به بررسی تعاریف مطرح شده در ارتباط با این فرایندها می پردازیم.
۱-۶-۳-۲ ایجاد دانش
ایجاد دانش به توانایی سازمانها در ایجاد ایدهها و راه حل های نوین و مفید اشاره دارد (ماراکاس، ۱۹۹۹). سازمانها با توسعه و تجدید ساختار دانش قبلی و کنونی خود با روشهای مختلف به خلق واقعیتها و مفاهیم جدید میپردازند. ایجاد دانش فرایند مهمی است که در آن انگیزه، تلقین، تجربه، و شانس، نقش مهمی ایفا میکنند(لین و دیگران، ۱۹۹۶). معیار سنجش دانش نو، نقش مؤثر آن در حل مسائل جاری و نوآوری در بازار است.
۲-۶-۳-۲ اعتباربخشی به دانش
اعتباربخشی به دانش، به گسترهای اشاره دارد که بنگاهها میتوانند بر روی دانش اثر گذاشته و اثرات آن را بر محیط سازمانی ارزیابی نمایند. چرا که با گذشت زمان بخشی از دانش گذشته نیاز به بازنگری و انطباق با واقعیتهای کنونی دارد. اغلب تقابل مداوم و چند وجهی بین فناوری، فنون و افراد برای سنجش اعتبار دانش مورد نیاز است. برای مثال وقتی سازمانی مجموعه جدیدی از فناوریها، ابزار، رویهها و فرایندها را به کار میگیرد، نیازمند بهبود و روزآمدسازی مهارتهای کارکنان خود است تا بتواند به خوبی خود را با واقعیتهای رقابتی جدید منطبق سازد. اعتبار بخشی به دانش، فرایند سخت کنترل، آزمون و بهبود مداوم دانش پایه برای رسیدن به واقعیتهای موجود و بالقوه است. به طور کلی پیشرفت در یک زمینه، اطلاعات، فرضیهها، قوانین و مقررات جدیدی را ایجاد کرده و بخشی از قواعد و فرضیههای قدیمی را از رده خارج میسازد. بنابراین برای سازمانها مرور، آزمون و افزایش مداوم اعتبار دانش پایه برای رسیدن به دانش جاری ضروری است (بات، ۲۰۰۰).
۳-۶-۳-۲ ارائه دانش
ارائه دانش حاکی از شیوههایی است که از آن طریق دانش به اعضای سازمان ارائه میشود. به طور کلی سازمانها میتوانند روندهای مختلفی در جهت ایجاد دانش پایه خود اتخاذ نمایند. با این وجود دانش سازمانی در موقعیت های مختلفی ارائه شده و روندهای مخلتفی را در بر دارد. اعضای سازمان با مجموعههایی از شیوهها سرو کار دارند. اگر لازم باشد که آنها شیوه کاری خاصی را بیاموزند، تأخیر در منسجمسازی این دانش جدید امری طبیعی و ضروری است. بنابراین یک سازمان می توانداستانداردهای برنامهریزی شده یکسانی را ایجاد نماید و یا از الگوهای یکسانی برای ارائه داده، اطلاعاتودانش بهره گیرد. ارائه دانش مستم تمایل افراد و گروهها در سازمان به تسهیم دانش در راستای رسیدن به منافع دو جانبه است و تسهیم دانش رخ نخواهد داد مگر اینکه کارکنان و گروههای کاری سازمان، سطح بالایی از رفتارهای مشارکتجویانه داشته باشند(ریو،۲۰۰۷).
۴-۶-۳-۲ توزیع دانش
لازم است که دانش قبل از بهرهبرداری در سطوح سازمانی در درون سازمان به اشتراک گذارده شود. تعامل بین فناوریهای سازمان، فنون و افراد میتواند اثر مستقیم بر توزیع دانش داشته باشد. در ساختارهای سازمانی سنتی، با توجه به شکل کنترلها و نقشهای از قبل تعریف شده، فرصتهای توزیع دانش و تعامل بین فناوریها، فنون و افراد کاهش مییابد. اما در ساختارهای نوین (افقی) سازمانی، تقویت و تهای درهای باز، جریان دانش را در میان بخشها و افراد سرعت میبخشد. انتقال و نشر دانش فرصتهایی را برای به حداکثر رساندن توان سازمان برای برآورده کردن نیازهایش، افزایش کارایی برای حل مسائل و رسیدن به مزیت رقابتی فراهم می کند. تسهیم دانش یک فرهنگ تعامل اجتماعی است که دربرگیرنده تبادل دانش کارکنان تجارب و مهارت ها در تمام بخش یا سازمان است. (لین،۲۰۰۰).
۵-۶-۳-۲ کاربرد دانش
به طور کلی دانش سازمانی باید در جهت محصولات، خدمات و فرایندهای سازمانی به کار گرفته شود. اگر سازمانی به راحتی نتواند شکل صحیح دانش را در جای مناسب آن مشخص نماید در عرصههای رقابتی با مشکل مواجه خواهد شد. زمانی که نوآوری و خلاقیت راه پیروزی در جهان امروز است، سازمان باید بتواند دانش مناسب را در جای مناسب به کار گیرد. معیار ارزیابی در مفید بودن دانش معمولاً مشخص نیست. در عین حال، اگر سازمانی دانش را در کارها و فعالیتهای رایج خود مفید دانست باید ترتیبی اتخاذ نماید که گروههای کاری بتوانند به سنجش و ارزیابی دانش بپردازند. سازمانها به منظور هدایت دانش فردی در جهت اهداف سازمانی، باید محیطی برای اشتراک، انتقال و تقابل دانش در میان اعضا به وجود آورند و افراد را در جهت با مهفوم کردن تعاملاتشان آموزش دهند. برای بسط دانش مجموعه» باید هر فعالیتی را در راستای توسعه و تعامل منطقی بین کارکردها هدایت نمود. خلاصه اینکه مدیریت دانش به تغییر فرهنگ همکاری در فرایندهای تجاری، به منظور ممکن ساختن اشتراک اطلاعات اشاره دارد. این کار همانند فعالیت در زیرمجموعههای فرهنگی و اجتماعی است. در محیطهای پویا سازمانها با یک سلسله مسائل ناخواسته و موقعیتهای پیشبینی نشده روبرو هستند که کنترل آنها توسط فرد در سازمان دشوار است. کارهای پیچیده در یک سازمان توسط یک فرد انجام نمیگیرد بلکه تعامل بین فناوریها، فنون و افراد است که یک سازمان را در انجام وظایف خطیر خود یاری میکند. بنابراین یکی از وظایف دشوار مدیریت ایجاد همکاری بین بستههای مختلف دانش از طریق تبادل و اشتراک اطلاعات است (نوناکا و تاکوچی، ۱۹۹۵).
۷-۳-۲ ضرورت و اهمیت مدیریت دانش
مدیریت دانش به الگوهای تعامل میان فناوریها، فنون و افراد شکل میبخشد. برای مثال تکنولوژی اطلاعات در خصوص گردآوری، ذخیره و اشاعه اطلاعات به خوبی عمل میکند ولی در تعبیر آن ناتوان است (بات، ۱۹۹۸). تجربیات به دست آمده حاکی از آن است که سازمانهایی که به صورت بسته و برای رفع نیازهای بلندمدت از مدیریت دانش استفاده میکنند در روابط اجتماعی و فنی خود محتاط هستند. هرچند که از این طریق دستیابی به راهحلهای فنی امکانپذیر است، اما برای تحقق مدیریت دانش در سازمان، باید
أکید مجدد بر عملکردهایی است که یک سازمان بهخوبی انجام میدهد که البته با تاکتیکهای متعددی که به سازمان حیات دوباره میبخشد و تقویت موقعیت رقابتی آن، ترکیب می شود».
لطفعلیپور و همکاران(۱۳۸۹ : ۲) نیز چنین بیان میدارند کهتجدید ساختار به معنی دگرگونی و تغییر قوانین قدیمی و تجدید بنای آن بهصورتی میباشد که نقش دولت کمرنگ شده و بخش خصوصی و بازار بهمرور جایگزین دولت گردد».
اما همانطور که پیش از این نیز گفتهشد، تا قبل از دهه۸۰ میلادی صنعت برق در غالب کشورها در مالکیت دولت قرار داشت و بحث انحصار طبیعی صنعت برق امری طبیعی
مکگاورن و هیکس(۲۰۰۴ : ۳۶)، زارنیکا(۲۰۰۵ : ۱۶) و پیتمن(۲۰۰۷ : ۱۸۷۲) هدف اصلی از تجدید ساختار صنعت برق راایجاد رقابت در بازار بومی این صنعت»دانسته اند اما به طورکلی از جمله دلایلی که برای تجدیدساختار صنعت برق مطرحمیگردد میتوان بهموارد زیر اشارهنمود :
با این وجود، در پیشرفتهترین کشورها، تجدید ساختار به خاطر خواست مصرف کنندگان انجامشده تا بتوانند عرضهکننده برق مخصوص به خود را با توجه به قیمت و سرویسی که ارائهمیدهد، انتخاب نمایند. در بعضی از کشورها که مالکیت صنعت برق در اختیار بخش خصوصی است، از آنجا که خود این شرکتهای خصوصی به دنبال کسب مزیت رقابتی میباشند، تجدید ساختار از طریق تملک و ادغام شرکت ها انجام می شود. در برخی دیگر از کشورها، تجدید ساختار خواسته دولت است تا با تشویق تولید برق به طور مستقل و توسط بخش خصوصی، ضمن پاسخگویی به تقاضای فزاینده برق، تعهدات مالی دولت را کاهش دهد(قهرمانی، ۱۳۸۲: ۳۴۴).
در مجموع با توجه به تجارب کشورهای مختلف، میتوان هدف نهایی تجدید ساختار صنعت برق را ایجاد رقابت دانست. لذا دانستن اینکه یک بازار رقابتی چه مشکلاتی داشته و مشخصات کلیدی این بازار چه خواهدبود، بسیار مهم است. شاید بتوانگفت برای تحقق تجدید ساختار، لازم است که مسئولین تصویری از نتیجه نهایی داشتهباشند(همان منبع).
کاواناگ[۲](۱۹۹۶: ۷۱) معتقد است کهبرای پاسخگویی به چالشهای تجدیدساختار، نخستین و فوریترین اقدام، طبقه بندی مجدد سرمایه گذاریهای مربوط به منافع و تسهیلات عمومی با بهره گرفتن از ابعاد مالکیتی و عمومی است. گام بعد، جداسازی داوطلبانهی بخش توزیع از تولید برق و نیز رفع تضاد منافع آشکار و همچنین آزاد گذاشتن بنگاهها جهت درپیشگرفتن الگوها و مشوقهای مختلف خواهدبود. در این صورت شرکتهای تولیدی بر کمینهسازی هزینه های مواد اولیه و نیز بهبود کارایی تولید در یک بازار آزاد و فاقد مقررات قیمت گذاری تمرکز خواهند کرد».
اما در مجموع تگذاران و محققان بیانداشته اند که برای بهوجودآوردن یک ساختار برق جدید باید مراحل زیر را طینمود :
که در ادامه به توضیح هریک از مراحل بالا پرداختهمی شود.
۱) جداسازی : بهمنظور اجرای یک بازار برق رقابتی میبایست نهادهای تشکیلدهنده صنعت برق از یکدیگر مجزا شده و هر یک در صورت امکان به طورجداگانه در حیطه وظایف خود رقابت داشتهباشند(فرهادخانی و شعبانزاده، ۱۳۸۹ : ۵)، به تعبیر دیگر بایستی به تفکیک عمودی (تفکیک ساختاری ارکان صنعت برق(تولید، انتقال و توزیع) و سپس جداسازی مدیریت و مالکیت این ارکان) و تفکیک افقی(تفکیک بخشهای رقابتپذیر صنعت برق از طریق فرایند تفکیک اجزا به صورت افقی، به اجزای تشکیلدهنده) اقدامنمود(منظور و عسکریآزاد، ۱۳۸۷ : ۵۸).
۲) مقرراتزدایی(تعدیل و یا حذف قوانین نظارتی) : مقرراتزدایی نگاهی جدید به قوانین سابق و تنظیم قوانین جدید در صنعت برق به منظور تشویق و ایجاد رقابت میباشد که البته اغلب از واژه تعدیل قوانین به جای مقرراتزدایی استفادهمی شود(عبداللهی و همکاران، ۱۳۸۴: ۳). در طول سه دهه گذشته، مقرراتزدایی نهتنها در صنعت برق بلکه در تمامی حوزه های بازرگانی در سطح جهان رو به افزایش بوده است چنان که امروزه می توان این روند را در حوزه های گوناگون از خرید و فروش کالاهای مختلف تا حوزه هایی مانند خدمات مالی و پولی شرکتها ملاحظه نمود. مقرراتزدایی، تأثیر خود را در تمامی بخشهای اقتصاد نشانداده و شرایط رقابت را به صورتی قابلملاحظه و ماندگار دگرگون ساختهاست. با این وجود، شاید بتوانگفت که مهمترین این دگرگونیها در بخشهایی از خدماترسانی رخداده که در آنها حرکت از سمت ساختار انحصاری بهسوی ساختارهایی دستکم تاحدودی رقابتی انجام پذیرفتهاست. در بخش خدمات، روند مقرراتزدایی که از مخابرات آغازشدهبود در بازارهای برق و گاز ادامهیافت و امروزه بخش آب را نیز دربرگرفتهاست .در کشورهای گوناگون نیز این روند در حال حاضر در مراحل مختلف قراردارد. درحالی که برخی از کشورها زمینه های حقوقی مقرارتزدایی را فراهممی کنند، در برخی دیگر از کشورها، این روند به رقابتیشدن بازارهای خرد نیز انجامیدهاست(فرهادخانی و شعبانزاده، ۱۳۸۹ : ۵).
۳) ایجاد فضای رقابتی : رقابت مفهومی عام و کلی است. در یک تعریف، رقابت فرایندی پویا است که طی آن بنگاهها با ایجاد تمایز بین خود و سایر رقبا درصدد کسب مزیت و سهم بازار بیشتر میباشند. از نظر افرادی همچون هایک[۳] و شومپیتر[۴] نیز رقابت فرایندی است که با تغییر دائمی، ابداع و نوآوری همراه است و اساساً تعادل و س ویژگی رقابت نمی باشد و تمایل به تغییر، علت اصلی پیشرفت اقتصادی است(خدادادکاشی، ۱۳۸۸ : ۳۷). رقابت، خود محصول خصوصیسازی است(رولند و سکات، ۲۰۰۰ : ۱۸۵۹). چنانچه در صنعت برق قانونزدایی صورتگیرد و مصرف کنندگان بتوانند از این روند کسب منفعت نمایند رقابت در تولید بایستی چیزی بیش از چشم و همچشمی بین رقبا باشد. رقابت باید ماهیتاً ساختاری باشد؛ باید تعادلی پایدار باشد که هرگز به شرایط انحصاری گذشته بازنمیگردد. این پایداری از طریق حضور رقبایی بلقوه، آزادی ورود به بازار و خروج از آن و نیز دسترسی به اطلاعات بازار حاصل می شود. قدرت بازاری که در بلندمدت به سرمایه گذارانی خاص سپردهشدهاست باید زایلشود و فقدان قدرت بازار تنها وابسته به وجود رقابت ساختاری است(پن، ۱۹۹۵ : ۱۲).
بریتانیا و نروژ نخستین کشورهایی بودند که رقابت را به بازارهای عمدهفروشی و خردهفروشی معرفینمودند(هاتوری و تی سوتسوی[۷]، ۲۰۰۴ : ۸۲۳). توسعه بازارهای رقابتی و به دنبال آن ایجاد انگیزه برای سرمایه گذاران بخش خصوصی مشروط به تجدیدساختار مالی، سازمانی و تکنولوژیکی است که مقدم بر خصوصیسازی خواهدبود. تجدیدساختار عموماً شامل آزادسازی بازار(تفکیک بلقوهی اجزای رقابتپذیر و تجاریسازی صنعت)، اصلاحات مقرراتی و قانونی(جداسازی مدیریت شرکت از مقرراتاقتصادی(توانایی ورود به بازار و خروج از آن)) میباشد(آنکس[۸]، ۲۰۰۲ : ۳۹۸).
حال این سؤال مطرح است که چرا حرکت از انحصار دولتی به سوی رقابت کامل مفید است؟
در پاسخ گفتهمی شود که ارتباط مستقیم بین رشد رقابت و رشد بهرهوری در تحقیقات مختلف اثبات شدهاست. تهای افزایش رقابت می تواند باعث حذف بنگاههای کمکارا، ورود بنگاههای جدید و تولید در قیمتهای کمتر شود. درحرکت از حالت انحصاری به حالت رقابتی زمینه ورود و افزایش تعداد تولیدکننده فراهمشده و بازار به سمت رقابت کامل قیمت سوق مییابد و به بیان ساده حرکت از سیستم انحصار به سیستم رقابتی باعث کاهش قیمت، افزایش تولید و افزایش رفاه کل خواهدشد(صادقیشاهدانی و توکلنیا، ۱۳۹۰ : ۶۷).
۴) خصوصیسازی : پیش از پرداختن به این مبحث، این نکته قابلتوجه است که بحث تجدید ساختار و خصوصیسازی دو مقوله متفاوت از هم هستند. در واقع تجدید ساختار می تواند زمینه های خصوصیسازی صحیح را فراهمکند(حیدری، ۱۳۸۲ : ۲۵۸) اما وماً موجد خصوصیسازی نیست، در حالی که خصوصیسازی اجباراً به دلیل قرارگرفتن صنعت برق در سپهری متفاوت(قانون، مالکیت، روابط کار، فرهنگ و غیره) باعث تجدید ساختار خواهدشد(قهرمانی، ۱۳۸۲: ۳۳۷).
خصوصیسازی به معنای تغییر ساختارهای مالکیتی است(هاس و اوئر[۹]، ۲۰۰۶ : ۸۶۲) و به مجموعه ای از اقدامات گفتهمی شود که در قالب آن، سطوح و زمینه های گوناگون کنترل، مالکیت و یا مدیریت از دست بخش دولتی خارج و به دست بخش خصوصی سپردهمی شود(آذر و همکاران، ۱۳۹۰ : ۳۱). خصوصیسازی مسائل و مشکلات موجود در بخشهای دولتی را از طریق ارائه گزینه های خارجی به مدیران و تهییج آنان به تجدید ساختار حلمینماید(رولند و سکات، ۲۰۰۰ : ۱۸۵۹) و همواره در پی تسریع حرکت به سمت اقتصادهای آزاد، ترویج رقابت، افزایش کارایی اقتصادی، بهبود در ارائه و تحویل خدمات عمومی و کاهش میزان وامهای اعطایی دولت به شرکتهای ورشکسته و زیاندیده میباشد(بنرجی و رندینلی[۱۰]، ۲۰۰۳ : ۱۵۲۷).
نتایج حاصل از خصوصیسازی صنعت برق و روشهای اجرای آن در کشورهای مختلف با توجه به ویژگیهای این کشورها متفاوت است. به عنوان مثال در حالی که خصوصیسازی صنعت برق در اکثر کشورها با کاهش قیمت برق برای مشترکین صنعتی و تجاری همراه بوده است، در مقابل، قیمت برق برای مشترکین خانگی یا تغییرنکرده و یا افزایش یافتهاست. همچنین بازار سرمایه در کشورهای درحالتوسعه بهاندازهکافی توسعه نیافتهاست که بتواند نیازهای سرمایه گذاری صنعت برق را تأمیننماید، یا حتی چنانچه بخش خصوصی توانایی تأمین منابع مالی لازم را داشتهباشد، عملکرد نهادهای مختلف قانونگذاری مرتبط با بخش برق، ریسک بالایی را برای سرمایه گذاران بخش خصوصی ایجاد می کند، که این امر سبب می شود تا در این کشورها دولت مجبور باشد از طریق اعطای تضمینهای مختلف، ریسک فعالیت بخش خصوصی را کاهشدهد. بنابراین موضوعی که باید بدان توجهداشت بررسی پیشزمینه های لازم جهت مشارکت بخش خصوصی در صنعت برق کشور و پیامدهای ناشی از آن است(فاتح، ۱۳۸۲: ۷-۴).
شکل۲-۵ ساختار نهایی صنعت برق را نمایش میدهد. در این سناریو، صنعت برق شامل شش نهاد مختلف است که سهتای آنها یعنی شرکتهای تولیدی، تجار و بازرگانان و شرکتهای ارائهدهندهی خدمت به مشتریان رقابتی شده اند و قانونزدایی در آنها صورتپذیرفتهاست و باقیمانده یعنی سیستمهای انتقال و توزیع و اپراتور سامانه همچنان انحصاری هستند. تحت چنین سناریویی:
شکل۲-۵ . ساختار نهایی صنعت برق(برگرفته از هرست و کربای، ۱۹۹۵ : ۱۳)
لازم به توضیح است که اپراتور مستقل سامانه، مسئولیت حفظ ایمنی سامانهی قدرت را برعهدهدارد و باید سامانه را به گونهای مورد بهره برداری قراردهد که به نفع یا ضرر یکی از شرکتکنندگان در بازار نباشد. اپراتور مستقل سامانه باید تعرفههای انتقال، نگهداری، ایمنی سامانه و هماهنگسازی برنامه های نگهداری سامانه را مدیریتکند و در هماهنگکردن تصمیم گیریهای بلندمدت نقش ایفاکند. در واقع اپراتور مستقل سامانه، نهادی غیرانتفاعی است که تضمینکننده پیادهسازی درست بازار برق میباشد(نیرومندفام،۱۳۹۰ : ۴۵) و دسترسی به سیستمهای انتقال را در محیطی عاری از تبعیض فراهممیآورد؛ ضمناینکه به زمانبندی تبادلات نیرو نیز مبادرتمیورزد(وویچیک[۱۲]، ۱۹۹۵ : ۳۳).
[۱] – Zarnikau
[۲] – Cavanagh
[۳] – Hayek
[۴] – Schumpeter
[۵] – Roland & Sekkat
[۶] – Penn
هر چند واژه بازار نمایانگر مفهوم و معنای خود است، اما عالمان علم اقتصاد، بازار را مکان فیزیکی که خریداران و فروشندگان برای مبادله کالا و خدمات دورهم جمع میشوند، میدانند(محمودیعالمی و طالبیخشکرودی، ۱۳۸۷ : ۳). فلسفه ایجاد بازار برق به تغییر ساختار اقتصادی صنعت برق برمیگردد و بهعبارتدیگر تغییر ساختار اقتصادی صنعت برق به این معنی است که انرژی الکتریکی به عنوان یک کالای قابل دادوستد در یک بازار ارائهشود(همان منبع : ۲). لازم به ذکر است که هدف از ایجاد بازار برق نیز حرکت از وضعیت انحصاری به سمت آزادسازی با کاهش تدریجی مقررات میباشد(یدوی، ۱۳۸۳ : ۴).
در واقع ایجاد یک بازار رقابتی در صنعت برق(در بخشهایی که پتانسیل این کار را دارند) که از اهداف اصلی و عمده تجدیدساختار بهشمار میآید مستم طی گامهایی است که حیدری (۱۳۸۲ : ۲۶۱) این مراحل را بهترتیب زیر برمیشمرد :
الف- بازار رقابتی عمدهفروشی در طرف تولید به خریدار واحد : در این حالت لازم است شرکت مدیریت بازار تشکیلشود که به طور انحصاری برق کلیه تولیدکنندگان در بازار را خریداری کند. خرید برق توسط این شرکت از طریق یک مکانیزم رقابتی صورت گرفته که در آن نیروگاههای مختلف، برق خود را بر حسب پیشنهاد خود به شرکت فوق میفروشند. قدرت مورد نیاز در این حالت بر اساس بهره برداری اقتصادی تأمینشده که تأمین این قدرت به ترتیب از ارزانترین پیشنهاد، شروع شده و واحدهای با پیشنهاد گرانتر در مراحل بعد وارد مدار میشوند.
ب- بازار خرید عمده از فروشنده واحد : در این حالت و با رفع مشکلاتی مانند یارانههای بین بنگاهی، توزیعکنندگان نیز برق خود را در یک فضای رقابتی و براساس پشنهاد خود از فروشنده واحد خریداری مینمایند. مکانیزم جزئی این کار همانند حالت فوق میباشد.
ج- بازار خرید و فروش عمده متقابل توسط تولیدکنندگان و عرضهکنندگان : در این حالت به تدریج خریدار واحد(با ایجاد زیرساختهای لازم و تدارک شرایطی که امکان شکست بازار را به حداقل برساند) معاملات بازار را به عوامل مستقیم بازار واگذار مینماید و خریداران و فروشندگان میتوانند به طورمستقیم برق خود را مبادله نمایند. انعقاد قراردادهای بلندمدت و توافقی، اعمال رویه پیشخرید و پیشفروش برق و غیره در این مرحله نمود پیدامی کند.
از اامات این مرحله تدوین استانداردهایی برای اتصال به شبکه، تدوین تعرفههای انتقال و توزیع و ترانزیت برق و ایجاد زمینهای مساعد برای دسترسی منصفانه و آزاد علاقهمندان(با رعایت استانداردها) به شبکه میباشد. در این مرحله لازم است آزادسازی مشترکین آغاز گردد که این فرایند ابتدا برای مشترکین بزرگ پیاده می شود.
د- بازار خردهفروشی : در این حالت علاقهمندان به فعالیت در صنعت برق میتوانند وارد این عرصه شده و هر مشترک(اعم از کوچک یا بزرگ) در هر دوره زمانی(مثلا روز، هفته یا ماه) می تواند عرضهکننده برق خود را انتخاب نماید. با این حال گرچه در برخی کشورها این فرایند اجرا شده و کلیه مشترکین مختار به انتخاب عرضهکننده برق میباشند اما عملاً برخی از مشترکین هیچگاه از این امتیاز استفادهنکرده اند.
قهرمانی(۱۳۸۲: ۳۴۴) معتقد است دستیابی به بازار رقابتی درصنعت برق هنگامی حاصل می شود که :
حیدری(۱۳۸۲ : ۲۶۵) چنین عنوان میدارد کهایجاد بازار رقابتی صحیح در بخش برق با وجود نتایج بسیار ارزشمند آن میتواند بسیار شکننده بوده و با فرض عدم پیش بینی و برنامه ریزی صحیح، عدم نظارت مناسب و عدم ایجاد شرایط مساعد برای ورود بخش خصوصی به بازار، عقیم و یا حتی مخرب باشد. ایالت کالیفرنیا نمونه ای از شکست بازار و مخرببودن طراحی نامناسب آن میباشد». وی در ادامه به مواردی که می تواند باعث انحراف یا شکست بازار شود اشاره می کند :
الف) بهرهبردن اپراتور مستقل سامانه و بازار از مبادلات : در ابتدای امر لازم است نهادهایی (شرکتی)مسئولیت هماهنگی عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان(خریداران و فروشندگان عمده) را بهعهده داشتهباشند. حال اگر این نهادها نتوانند بیطرفی خود را حفظ کنند، عملاً ممکن است گسترش توانایی تولید و شبکه و بهره برداری بهینه از منابع موجود بر اساس عملکرد بازار صورت نگیرد.
ب) قدرت بازار : این مر نیز می تواند به شکست بازار منتهی شود.
ج) نیروگاههای خاص : برخی نیروگاهها(حتی گاهی اوقات یک نیروگاه کوچک) به دلیل موقعیت خاص خود میتوانند در پایداری شبکه نقش بسیار مهمی ایفانمایند، حال اگر این نیروگاهها در اختیار بخش خصوصی قرارگیرند و مرکز کنترل نتواند اختیار تعیین زمان ورود و خروج آنها را داشتهباشد، صاحب این قدرت می تواند از این موقعیت برای انحراف قیمتهای بازار استفادهنماید.
د) تبانی : این موضوع که به شکل گیری قدرت بازار برای گروه خاصی منتهی میگردد می تواند باعث انحراف و حتی شکست بازار شود.
ه) دسترسی منصفانه به شبکه : یکی از ویژگیهای هر بازار رقابت کامل، امکان ورود و خروج فعالان به این بازار است.
و) تدوین تعرفههای استفاده از خدمات انتقال و توزیع : این امر می تواند باعث شفافیت مبادلات شود.
ز) بازبینی مستمر بر عملکردبازار : طبیعیاست در صورتی که نحوه عملکرد بازار به طور مستقیم و دقیق دنبال نشود تشخیص یک مشکل تنها می تواند پس از فروپاشی بازار صورتگیرد.
البته نکات دیگری را نیز میتوانذکرکرد که موارد فوق از اهم آنها انتخابشده اند(صفحه۲۶۵). شکل۲-۶ نیز مدل عمومی یک بازار برق تجدید ساختارشده را نشان میدهد :
شکل۲-۶٫ مدل عمومی یک بازار برق تجدید ساختارشده(برگرفته از وو و همکاران، ۲۰۰۳ : ۱۱۰۵)
با وقوع تجدید ساختار در صنعت برق، چندین بازیگر جدید پا به عرصه وجود میگذارند. این بازیگران و شرکتهای مستقل با توجه به تواناییهای ویژهی خود، هریک قسمتی از عملیات کلی تولید، انتقال و توزیع را برعهدهمیگیرند و از آن جمله میتوان به شرکتهای تولید برق[۱]، شرکتهای توزیع[۲]، شرکتهای خردهفروشی(واسط بین مصرف کننده و شرکتهای توزیع) و اپراتور مستقل سامانه اشارهکرد(نیرومندفام،۱۳۹۰ : ۴۵) که در بخشهای بعدی به تشریح وظایف برخی از آنها پرداختهمی شود.
به طورکلی اجرای برنامه های تجدید ساختار و ایجاد فضایی مناسب برای تشکیل بازار برق در بسیاری از کشورها دنبال شده اما درصد پیشرفت این برنامهها و نیز درجه موفقیت آنها در کشورهای مختلف متفاوت است. با این وجود، این باور عمومی در میان اقتصاددانان صنعت برق مشترک است که اگر برنامه های خصوصیسازی و آزادسازی توأم با نظارت
۲۰سال پس از اختراع نیروی برق توسط ادیسون(۲۱اکتبر۱۸۷۹)، انرژی الکتریکی نخستین بار به ایران معرفی شد(امامیمیبدی، ۱۹۹۸ : ۱). در سال ۱۲۷۹ هجری شمسی یک موتور برق ۱۲اسبی۱۱۰ولت از خارج از کشور خریداری و دربالاخیابان مشهد»نصب شد تا برای روشنایی حرم مطهر حضرت امامرضا(ع) مورد استفاده قرارگیرد. اما اولین مجوز تأسیس یک کارخانه برق در کشور به یک بازرگان ایرانی به نام حاجحسینآقا امینالضرب دادهشد. حاج امینالضرب اقدام به تأسیس اولین کارخانه برق عمومی در تهران کرد. تهران تا سال ۱۲۸۳ هـ.ش فاقد برق بود. از این زمان به بعد چند خیابان عمده تهران دارای برق شدند(توانیر، ۱۳۹۱ت).
در این هنگام شهرداری تهران مسئولیت تهیه، نصب، تعمیر و نگهداری تأسیسات مربوط به روشنایی معابر را برعهدهداشت و به این منظور در شهرداری تهران واحدی به ناماداره روشنایی»ایجادشد تا اینکه در سال ۱۳۱۵ با تصویب اساسنامه مؤسسه برق شهرداری تهران، ادارهروشنایی شهرداری به مؤسسه برق تهران تبدیلشد و به عنوان یک مؤسسه مستقل زیر نظر شهرداری به انجام وظایف خود پرداخت. در واقع تا سال ۱۳۴۱ برای مدیریت برق کشور سازمان واحدی وجود نداشت و تصمیمات کلان از طریق وزارت کشور و سازمان برنامه و بودجه به شهرداری ها و مؤسسات خصوصی یا دولتی متولی برق در شهرستانها ابلاغ و اعمال میشد. با افزایش تقاضا و خارج شدن تولید و مصرف برق از وضعیت محدود منطقهای و به خصوص ایجاد نیروگاههای آبی در برنامه سوم عمرانی کشور که از مهرماه۱۳۴۱به اجرا گذاشتهشد، صنعت برق اهمیت بیشتری یافت و ایجاد سازمان مستقلی برای توسعه این صنعت، لازم تشخیص دادهشد. به این منظور در دیماه ۱۳۴۱ سازمان برق ایران تأسیس شد(همان منبع).
توسعه سریع صنعت برق در ایران فکر ایجاد وزارتخانهای برای تأمین آب و برق مورد نیاز کشور را ایجاد کرد و بر همین اساس در۲۲ اسفند۱۳۴۲وزارت آب و برق تأسیس گردید. در تیرماه ۱۳۴۴قانون توسعه مؤسسات برق غیردولتی به تصویب دو مجلس شورای ملی و سنا(مجالس وقت) رسید. همینطور براساس ماده ۲ قانون سازمان برق ایران در سال ۱۳۴۶ به وزارت آب و برق اجازهدادهشد تا کشور را از نظر تأمین برق بدون اام به پیروی از تقسیمات کشوری به مناطقی تقسیمکرده و بهتدریج نسبت به تأسیس شرکتهای برقمنطقهای اقدام کند. در سال ۱۳۴۸ نیز شرکت تولید، انتقال و توزیع نیروی برق ایران(توانیر) با مسئولیت توسعه تأسیسات تولید، انتقال و عمدهفروشی برق تشکیل شد. در ۲۸ بهمن ۱۳۵۳ با محولکردن برنامهریزی جامع و هماهنگکردن فعالیت انرژی در سطح کشور به وزارت آب و برق، این وزارت به وزارت نیرو تغییر نام یافت و در همان سال و سال بعد تغییراتی در اساسنامه شرکت توانیر ایجاد شد. پس از انقلاب ایران(۱۳۵۷) و با شرایط جدیدی که در صنعت برق از نظر کیفی و کمی ایجاد شد مسأله تغییرات در ساختار صنعت برق اهمیت ویژهای یافت و سرانجام شرکت توانیر در مهرماه سال ۱۳۷۴ به سازمان مدیریت تولید و انتقال نیروی برق ایران(توانیر) تبدیل گردید و وظایف و مأموریتهای معاونت امور برق وزارت نیرو به این سازمان محول شده و پست مدیرعامل این سازمان به معاونت امور برق داده شد. بالاخره در جلسه مورخ ۲۷ آذر سال ۱۳۸۱ هیئت وزیران بنا به پیشنهاد وزارت نیرو و تأیید سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور و وزارت امور اقتصادی و دارایی در ساختار شرکت توانیر تغییراتی ایجاد و اساسنامه آن به نام شرکت مادر تخصصی مدیریت تولید، انتقال و توزیع نیروی برق ایران (توانیر) بهتصویب رسید(همان منبع).
در این قسمت سعیمی شود ضمن بررسی شاخص های کمی و کیفی صنعت برق ایران و تحولات آنها، وضعیت کنونی این صنعت مورد تجزیه و تحلیل قرارگیرد.
برق به عنوان یک صنعت زیر بنایی در فرایند توسعه اقتصادی هر کشور و ایجاد زیرساختهای توسعه نقشی ارزنده واساسی دارد؛ همچنین انرژی الکتریکی در بین گونه های مختلف انرژی به دلایل متعدد از جمله پاکبودن، سهولت مصرف و امکان تبدیل به انواع دیگر انرژی از ویژگیهای مطلوب و منحصر به فردی برخوردار است. علاوه بر مصارف خانگی و تجاری برق، ورود تکنولوژی پیشرفته به عرصه های صنعتی جهان، روند پرشتاب و روزافزون مصرف برق را در دهههای اخیر بههمراه داشتهاست. در این میان کشور ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همانند سایر کشورهای جهان، پیشرفت شایان توجهی را تجربه کردهاست(توانیر، ۱۳۹۱ب). احداث نیروگاههای گازی و چرخهی ترکیبی با توجه به پیشرفت فناوری، افزایش تولیدات داخلی و افزایش راندمان و کارایی آنها، تکمیل طرحهای نیروگاهی برقآبی، افزایش ضریب ذخیره سیستم تولید و پایایی به منظور به حداقل رساندن خاموشیها و فرهنگسازی برای مدیریت مصرف انرژی الکتریکی از اقدامات مهم صورت گرفته در سالهای اخیر بوده اند. حرکت به سمت توسعه فضای رقابتی در بخش تولید برق از طریق صدور مجوز احداث نیروگاه برای بخش غیردولتی با روشهای بی.اُ.اُ و بی.اُ.تی از تها و استراتژی های صنعت برق بوده است(توانیر، ۱۳۸۶). تاکنون موافقت احداث ۵۷ نیروگاه به ظرفیت ۴۰۰۹۴ مگاوات به روش بی.اُ.اُ برای بخش غیر دولتی صادر شدهاست و قرارداد تبدیل انرژی ۱۵ نیروگاه به ظرفیت حدود ۹۸۵۴ مگاوات مبادله گردیدهاست(توانیر، ۱۳۹۱الف).
براساس پیش بینیهای بهعملآمده، میزان مصرف تا سال۱۳۹۲بالغ بر۶۰ هزارمگاوات خواهدبود که دستیابی به این میزان تولید جز با مشرکت بخش خصوصی میسر نخواهدشد(توانیر، ۱۳۸۶). لازم به ذکر است که صنعت برق به دلیل اختلاف زیاد قیمت فروش برق با هزینه تمامشده آن، همچنان به کمکهای خارج از صنعت برق نیازمند است. هرچند پرداخت کمکهایی از سوی دولت مشکل مالی این صنعت را تا حدودی کاهش داده اما اعتقاد بر این است که در آینده تعرفههای فروش برق تعدیلگردد. همچنین صنعت برق برنامه های اجرایی را جهت توسعه این صنعت و براساس نیاز مشترکین درنظرگرفتهاست که پیش بینی سرمایه گذاری لازم برای حصول به این اهداف، به طورمتوسط سالانه حدود ۸۵ هزار میلیارد ریال است که با توجه به تعرفههای فعلی، درآمدهای داخلی صنعت برق به هیچ وجه جوابگو نخواهدبود(توانیر، ۱۳۹۱ب).
فرض بر این است که شرکت مادر تخصصی توانیر و شرکتهای برق منطقهای که مسئولیت تأمین برق مطمئن جهت مصرف مشترکان را برعهدهدارند، به صورت بنگاههای اقتصادی ادارهشوند، اما به دلیل ماهیت زیربنایی و نقش تعیین کننده برق در رشد، توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی تاکنون چنین امری محققنگردیدهاست(توانیر، ۱۳۹۱ث).
از یک سو با توجه به ساختار دولتی شرکتهای برق، سودآوری نمی تواند هدف اولیهی این بنگاههای اقتصادی باشد و از سوی دیگر ادامه فعالیت آنها منوط به کسب درآمد و منابع مالی کافی برای پوشش هزینه های آنها است. از دیدگاه اقتصادی منابع مالی لازم برای پوشش این هزینهها باید توسط مشترکان برق و متناسب با هزینههایی که هر مشترک بر سیستم تحمیلمینماید، تأمینگردد. به بیان دیگر تا زمانی که قیمت برق همانند سایر کالاها از طریق ساختار و عملکرد بازار و بر اساس عرضه و تقاضا مشخص و تعیین نشود، تعرفهها باید به صورتی تدوینگردند که حداقل هزینه های واقعی جاری و سرمایهای صنعت برق را پوششدهند. اما به دلایل خاص ی و اجتماعی و نگاه تکلیفی و غیراقتصادی به صنعت برق به عنوان یک بخش عرضهکننده کالای دولتی، این عمل میسرنگردید و همواره تعرفهها پایینتر از نقطهی سربهسری درآمد و هزینه، تعیین و اعمال شدهاست. بدیهی است این امر با توجه به عدم تخصیص بودجه و اعتبار دولتی کافی، این صنعت را با کمبود منابع مالی روبرو نمودهاست و تعرفههای تعیینشده نهتنها هزینه های سرمایه گذاری جایگزینی و توسعهای را پوششنمیدهند، بلکه هزینه های جاری نیز تحت تأثیر این شرایط با محدودیتهای جدی مواجهگردیدهاست(همان منبع).
صنعت برق کشور از اویل دهه ۷۰ به تغییر ساختار سازمانی و ایجاد شرکتهای مستقل و غیردولتی توزیع نیروی برق و مدیریت تولید برق، همچنین شرکتهایی در بخشهای اجرائی و پیمانکاری، ساخت و تجهیزات و غیره اقدامنمودهاست. به علاوه در راستای نائلآمدن به اهداف قانون اجرای تهای کلی اصل۴۴ قانون اساسی و ایجاد بستر لازم برای شکلدهی به سازوکار بازار رقابتی سالم، شرکت مدیریت تولید، انتقال و توزیع برق ایران(توانیر) درطی دو سال گذشته براساس برنامهریزیهای انجامشده و در زمینههای مختلف فعالیتهای اجرائی خود را جلو بردهاست(توانیر، ۱۳۹۱پ).
صنعت برق ایران چهار دوره تکاملی را تجربه نمودهاست : مقرراتگذاری، مقرراتزدایی، تجدید ساختار و خصوصیسازی که هریک اثرات خاصی بر صنعت برق داشته اند. مقرراتگذاری نقش مدیریت و مالکیت دولت را افزایش میدهد؛ مقرراتزدایی قوانینی که به تداوم حضور دولت منجر می شود را تغییر داده و چارچوبی قانونی برای حضور بخش خصوصی ایجاد مینماید؛ تجدید ساختار انحصار عمودی را تفکیک و آن را به سه بخش تولید، توزیع و انتقال تقسیم می کند و خصوصیسازی، فرایند انتقال مالکیت به بخش خصوصی را در پی دارد(صادقیشاهدانی و توکلنیا، ۱۳۹۰ : ۶۹). تمرکز اصلی این پژوهش، بر اصلاحات ساختاری صنعت برق کشور و به ویژه تجدید ساختار آن می باشد.
وزارت نیرو یک سازمان چندوجهی است که وظایف مدیریت چند صنعت بزرگ کشور از جمله صنعت برق، صنعت آب، صنعت فاضلاب و صنعت انرژیهای تجدیدپذیر را عهدهدار میباشد. ساختار صنعت برق به تناسب وظایف، از اهمیت ویژهای برخورداربوده و پیچیدگیهای خاص خود را دارد. در بخش صنعت برق وزارت نیرو، همانند دیگر صنایع تحت مدیریت این وزارتخانه، تمامی بخشهای زیرمجموعه که وظیفهشان ارائه خدمات در استانها به عنوان نماینده وزارت نیرو میباشد، بهصورت شرکتی ادارهمیشوند نه اداره کل یا سازمان و همین موضوع از مواردی است که ساختار سازمانی آن را نسبت به سایر وزارتخانهها متفاوت ساخته و توجه به عدم تمرکز و تفویضاختیار به شرکتها برای انجام عملیات لازم را تبدیل به یکی از ویژگیهای شاخص ساختاری آن نمودهاست(توانیر، ۱۳۹۱ب).
اصلاحات ساختاری که تاکنون در صنعت برق ایران انجامگرفتهاست شامل دو فاز به شرح زیر است :
فاز اول : تشکیل شرکت تولید، انتقال و توزیع نیروی برق ایران(توانیر) و استقلال صنعت برق
در تجدید ساختار صنعت برق به منظور ساماندهی فعالیتهای تحت تصدی دولت در زمینه بهره برداری و توسعه این صنعت در چارچوب تهای وزارت نیرو، راهبری شرکتهای زیرمجموعه، افزایش بهرهوری و کارایی و استفاده بهینه از امکانات صنعت برق کشور و در صورت وم انجام برخی از امور اجرایی و نیز کارگزاری وزارت نیرو در زمینه نظارت و برنامه ریزی، شرکت مادر تخصصی تولید، انتقال و توزیع نیرو(توانیر) شکل گرفت(توانیر، ۱۳۹۱ب).
شکل ۲-۱۰ . فرایند استقلال صنعت برق در وزارت نیرو(برگرفته از منظور و عسکریآزاد، ۱۳۸۷)
فاز دوم : تشکیل شرکتها و سازمانهای تابعهتوانیر
فاز دوم از اصلاحات ساختاری صنعت برق، شامل تشکیل شرکتها و سازمانهایی است که تحت مدیریت و مالکیت شرکت توانیر می باشند. عناوین این مؤسسات در جدول۲-۱درج شده است(در بخشهای بعدی راجع به اقداماتی که توسط برخی از این ارگانها صورت میگیرد صحبت خواهدشد).
جدول۲-۱ . شرکتها و سازمانهای تابعه توانیر(منبع : توانیر، ۱۳۹۱ب)
ردیف | نام ارگان تابعه توانیر |
۱ | شرکت مدیریت شبکه برق ایران |
۲ | شرکتهای برق منطقهای |
۳ | شرکتهای مدیریت تولید |
۴ | شرکتهای تعمیراتی تأسیساتی تولید برق |
۵ | شرکتهای توزیع نیروی برق |
۶ | سازمان توسعه برق ایران |
۷ | شرکت مدیریت پروژه های نیروگاهی ایران(مپنا) |
۸ | شرکت تعمیرات نیروگاهی ایران |
۹ | سازمان بهرهوری انرژی ایران(سابا) |
۱۰ | سازمان انرژیهای نو ایران(سانا) |
هر سازمان به عنوان یک موجود زنده نیازمند تحول و دگرگونی برای سازگاری بیشتر با محیط خود میباشد. معاونت برق و انرژی وزارت نیرو و شرکت مادر تخصصی توانیر به عنوان مسئولان صنعت برق کشور نیز از این قاعده مستثنی نیستند و با پیروی از روند جهانی به تجدید ساختار صنایع برق اقدامنموده اند و برای ایجاد فضای سالم رقابتی، خصوصیسازی و برونسپاری وظایف را سرلوحهی عمل خود قراردادهاند(توانیر، ۱۳۹۱ب). در ادامه ضمن اشارهای مختصر به تلاش های این صنعت مادر جهت رقابتیشدن، سیر تجدید ساختار صنعت برق ایران را از نظر میگذرانیم.
در یک فضای رقابتی دو عامل عمده مدنظر مدیران شرکتهای تولیدکننده انرژی الکتریکی قرار دارد: یکی کاهش تلفات و ضایعات در جهت کاهش هزینه های تولید و به ناچار قیمت تمامشده محصول، دیگری افزایش بهرهوری سیستم تحت مدیریت و سعی در تأمین برق به صورتی مستمر و با کیفیت مناسب. در این صورت، مصرف کننده، دارای حق انتخاب و خروج از فضای انحصاری بوده و در مجموع، جامعه نیز رفتاری مناسب برای مصرف برق پیداخواهدکرد که الگوی نهایی مصرف را به سمت بهینهشدن مصرف برق سوق خواهدداد(توانیر، ۱۳۹۱ب).
باتوجه به مطالب فوق اهداف ایجاد رقابت و خصوصیسازی صنعت برق ایران به شرح زیر میباشد:
بریتانیا جزء اولین کشورهایی[در جهان] است که شروع به تجدیدساختار صنعت برق خود کرده و الگوی بسیاری از کشورها در این راستا میباشد. اما علت اصلی این امر اقدامات اصلاحی و ترمیمی این کشور در این زمینه است. الگوبرداری برخی کشورها نظیر استرالیا از این برنامه های ترمیمی کاملاً قابلمشاهده میباشد.
بریتانیا تقریباً در دهه۱۹۸۰ برنامه های اصلاحی را آغازنمود و اکنون بهنظرمیرسد که نتیجه مثبتی در این زمینه بهدستآوردهاست(عبداللهی و همکاران، ۱۳۸۴: ۷). تجدید ساختار صنعت برق در این کشور، رقابت را همراه با خصوصیسازی پدیدآورد. این تجربه درکل، از نظر کارایی، دستاوردهای بزرگی را ایجادنمود؛ لیکن برق هستهای که به صورت بنگاه دولتی باقیمانده نیز دستاوردهای زیادی داشته و این امر نشانمیدهد که در بریتانیا، رقابت، در عوض مالکیت خصوصی، عاملی تعیینکننده بوده است(قهرمانی، ۱۳۸۲: ۳۴۹). البته مشکلات چندی هم با تجدیدساختار صنعت برق بهوجودآمدهاند که در زیر به طورخلاصه به دو مورد از آنها اشاره شدهاست :
شکل ۲-۸ مدل کلان صنعت برق بریتانیا را نمایش میدهد. این بخشها در یک ارتباط منظم و منطقی با یکدیگر میتوانند انتظارات مشترکین و سایر ذینفعان صنعت برق را در جهت عرضه برق مطمئن، با کیفیت، ایمن و پایدار برآورده سازند. همانطور که از این شکل قابلمشاهده است، در صنعت برق بریتانیا سازمان پشتیبانی و به تبع آن نهادهای فعال در این بخش، مشاهده نمی شود. در واقع میتوان دلیل این امر را با بلوغ تشکیلاتی و سازوکارهای مدون در سازمان عملیات و بازرگانی صنعت برق این کشور مرتبط دانست، چرا که نهادهای درگیر در این سازمان و سازوکارهای بازارمحور آن میتوانند بدون نیاز به پشتیبانی دولتی یا پشتیبانیهای خاص دیگر، منابع لازم برای توسعه بخشهای تولید، انتقال و توزیع نیروی برق را تأمین نمایند(شرکت موننکو ایران – معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱).
در ادامه به برخی از فعالیتهایی که توسط سازمانهای نمایشدادهشده در شکل انجام میگیرد اشاره می شود :
شکل۲-۸٫ مدل کلان صنعت برق بریتانیا(شرکت موننکو ایران – معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱)
پارلمان از طریق قانونگذاری، دریافت گزارشها و نظارت کلان و دولت نیز از طریق اعمال اقتدار(انتصاب مدیران، اعطای بودجه و غیره) بر وزارتخانهها و سازمانهای دولتی مرتبط با صنعت عرضهی برق، بر این صنعت اعمال حاکمیت مینمایند(همان منبع).
در طول سه دهه گذشته تها و ساختار صنعت برق هلند در جهتی مخالف و به صورتی افراطی تغییر یافتهاست. تا پایان دهه هشتاد، صنعت برق این کشور به صورت انحصاری اداره میشد و بخشهای تولید و توزیع برق دارای یکپارچگی عمودی بودند و مقامات شهری و ایالتی مالکیت آنها را دردست داشتند. اما به منظور دستیابی به عرضهی کاراتر برق و تعرفههای پایینتر آن، بخش برق در طول سالهای ۱۹۸۹-۱۹۸۵ مجدداً سازماندهی گردید. با این وجود بهنظرمیرسد که این سازماندهی مجدد، کارایی مورد انتظار را به همراه نداشتهاست. همچنین تغییراتی که دولت در خلال سال های ۱۹۹۵و۱۹۹۶با هدف کاهش ناکارایی در بخش برق اعمالکرده، اگرچه تا حدودی محققشدهاست اما اینکه به کسب منافعی منجر میگردد یا خیر چندان مشخص نیست. بهعلاوه رسیدن به جایگاهی مطلوب در بازار برق اروپا خود مستم تدوین تهایی است که این تها با ایجاد یک بازار رقابتی در هلند در تضاد است؛ ضمن اینکه مؤلفه های یک بازار بین المللی هنوز به طور دقیق تعیین و تعریف نشده است(کاستر ، ۱۹۹۸ : ۶۶۱).
تا سال۱۹۹۴صنعت برق استرالیا عمدتاً درانحصار دولت بود و و از میان شش ایالت استرالیا، چهارتای آنها دارای یکپارچگی عمودی بودند و در دو ایالت دیگر-نیوسوتو و کوئینزلند-بخش توزیع، اسماً و به صورت جزئی از بخش تولید، جدا شدهبود.
جوهر و ماهیت اصلی تجدیدساختار در استرالیا، تلاش برای ایجاد بازارهای رقابتی و کاهش قیمت برق بود. اما محققان بر این باورند که روند تجدیدساختار فعلی در این کشور نمی تواند به ایجاد بازار رقابتی برق منجر شود؛ بهاینمعنا که حتی اگر سیستم فعلی رقابتیتر از سیستم پیشین شود، این امر وماً به کارایی اقتصادی بالاتر منجر نخواهدشد. از این رو به منظور افزایش کارایی و نیز ایجاد بازارهای رقابتی، بایستی بازاری برای کلیه خدمات مربوط به انرژی، و نهصرفاً برق، به وجودآید؛ ضمناً قیمت گذاری صحیح بهتنهایی کافی نیست(دیسندرف[۱]، ۱۹۹۶ : ۴۶).
فرایند تجدیدساختار در کشورهای نوردیک(شامل نروژ، سوئد، فنلاند و دانمارک) از سال ۱۹۹۶ آغازشد و در سال ۲۰۰۰ همهی کشورهای نوردیک به این بازار پیوستند. روند تجدید ساختار در این کشورها به شرح زیر است :
۱- ایجاد تسهیلات اشتراکی؛ ۲- ارائه لایحه انرژی؛ ۳- ایجاد بازار رقابتی؛ ۴- ایجاد بازار آزاد؛ ۵- تأسیس بازار ملی؛ ۶- مقرراتزدایی و تعدیل مقررات؛ ۷- آغاز ت خصوصیسازی؛ ۸- تأسیس هیئت مرکزی تولید برق(عبداللهی و همکاران، ۱۳۸۴: ۶).
لازم به ذکر است که فرایند تولید برق در هریک از این کشورها با یکدیگر فرق می کند. به عنوان مثال منابع آبی، منبع تغذیهی برق نروژ میباشد. در سوئد و فنلاند نیز علاوه بر نیروگاههای آبی نیروگاههای اتمی و حرارتی نقش بسزایی دارند و در دانمارک اغلب از نیروی حرارتی برای تولید برق استفاده می شود. در این کشورها ساختار قیمتهای الکتریسیته و یا بهتعبیری تقسیم بندی قیمت پرداختی توسط مصرف کننده به این صورت است :
الف)مالیاتهای سالیانه که متناسب با میزان مصرف انرژی میباشند. ب)قیمت تولید و فروش الکتریسیته که شامل هزینه تولید توان و هزینه های زیست محیطی می شود. ج)هزینه انتقال که وابسته به محل اتصال خطوط میباشد(همان منبع).
بازار نوردیک سه وظیفه عمده را برعهدهدارد : ۱- بازار تجارت فیزیکی که نوعی بازار لحظهای است. ۲- بازار تجارت مالی که در آنها قراردادهایی به منظور تضمین قیمت و مدیریت ریسک تنظیم میگردد. ۳- تسویهی بازار برق نوردیک که در این بخش، بازار خود وارد قراردادها می شود به این معنی که قراردادهای مبادله انرژی استاندارد را تسویهمی کند و موجب شفافسازی مسائل مالی می شود(همان منبع).
برخی مشکلات موجود در بازار برق نوردیک عبارتند از : عدم هماهنگی تعرفهی انتقال، کافی نبودن ظرفیت، عدم همکاری شرکتهای بهرهبردار شبکه های اصلی انتقال، جداسازی توزیع و فروش در شرکتهای توزیع(همان منبع).
صنعت برق آلمان دارای نوعی هماهنگی تام و تمام است. دولت فدرال آلمان تأثیر بسیار محدودی در این صنعت داشته و صرفاً نقش پشتیبان ساختار فعلی را داراست و مقامات شهری قدرت بیشتری در خصوص قانونگذاری دارند. در این کشور، بازار، بین بازیگران و بخش خصوصی تقسیم شدهاست و چندین شرکت تولید نیروی برق به صورت مستقل مشغول به فعالیتند. تبادل اطلاعات، داوطلبانه بوده و الگوی مالکیتی نیز متنوع و به صورت ترکیبی از مالکیت عمومی و خصوصی است. ساختار رسمی بازار برق آلمان کاملاً پایدار بوده و با این تفاسیر میتوان گفت که بخش برق آلمان تقریباً مشابه یک بازار برق آزاد است(آرنتسن و کینک، ۱۹۹۶ : ۵۵۰).
صنعت برق کره در ابتدا توسط شرکت نیروگاه برق کره[۲]و با ساختار انحصاری طبیعی اداره میگردید. اما همزمان با کمرنگشدن اثربخشی مدیران و نیز کاهش میزان صرفهجویی در مقیاس، شرکت مذکور به شش شرکت تابعه تقسیم و رقابت بین آنها در آوریل سال ۲۰۰۱ آغاز شد. نتایج حاصل از ارزیابی فرایند تجدیدساختار صنعت برق کره حاکی از آن است که نرخ بازگشت دارایی[۳] افزایش یافتهاست و صورتهای مالی نشاندهنده عملکرد بهتر این صنعت نسبت به زمان پیش از تجدیدساختار هستند. اما میزان بهرهوری مانند بهرهوری سرمایه و نیز ارزش افزودهی دارایی ها، کارخانه و تجهیزات نسبت به گذشته کاهش یافتهاست(ون[۴]، ۲۰۰۷ : ۵۰۸۰).
کشور ایالات متحده آمریکا فاقد صنعت برق یکپارچه و منسجم است، به گونهای که در برخی از ایالتهای این کشور بازار برق، پیادهسازی شده و در برخی دیگر کماکان ساختار یکپارچهی عمودی استقرار دارد(شرکت موننکو ایران – معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱). تگزاس یکی از ایالاتی است که فرایند مربوط به تجدیدساختار تسهیلات برق آن، در ژانویهی سال ۲۰۰۲آغاز گردید. این تسهیلات که تا آن زمان دارای یکپارچگی عمودی بودند بایستی پیش از دادن حق انتخاب به مشتریان، به نهادهای تولید، انتقال و توزیع مجزا، تفکیک میشدند. بدین منظور، فعالیتهای مربوط به انتقال و توزیع، همچنان به صورت تنظیمی باقیماندند. بخشهای تولید و خردهفروشی عمدتاً قانونزدایی شدند و این بازار خردهفروشی جدید، به صورت موفقیتآمیزی، رقبای فراوانی را به سمت خود جذب کرد. اما با وجود اینکه تگزاس، موفقترین بازار برق تجدیدساختارشده در شمال آمریکا بهشمار میآید همواره این انتقاد بر آن وارد است که نتوانسته در خصوص کاهش قیمت برق مصرفی برای ساکنین این ایالت اقدام ویژهای صورتدهد و در این زمینه با شکست مواجه گردیدهاست(زارنیکا و ویت ورت[۵]، ۲۰۰۶ : ۲۱۹۱).
شیلی نخستین کشور درحالتوسعهای بود که اصلاحات جامعی را در خصوص صنعت برق خود درپیش گرفت. این کشور در این زمینه نمونه ای موفق در میان کشورهای درحالتوسعه به شمارمیآید. اصلاحات صنعت برق شیلی در سال ۱۹۷۸برنامه ریزی شد و قانونگذاری ابتدایی مربوط به آن در سال ۱۹۸۲ منجر به تفکیک افقی و عمودی بخش برق و نیز تجاریسازی آن گردید. این کشور دارای دو سیستم شمالی و مرکزی است. ساختار بازار برق در کشور شیلی به این صورت است که بخشهای تولید، انتقال و توزیع به صورت افقی تفکیک شده اند، با این وجود هریک از این بخش ها دارای یکپارچگی عمودی میباشند. برخی از موفقیتهایی که شیلی درخصوص اصلاحات صنعت برق و تجدیدساختار کسب نمودهاست را میتوان به صورت زیر برشمرد :
فرایند تجدیدساختار صنعت برق چین از حدود دو دهه پیش آغازگردید و طی این فرایند، بخش برق اساساً شکل جدیدی بهخود گرفت. اگرچه جهت پیشبرد این امور، تهای مهمی معرفی و پیادهسازی شد، اما همچنان چالشهای زیادی باقی است. برای مثال بازار عمدهفروشی رقابتی و دسترسی به بازار خردهفروشی هنوز در مرحلهی آزمایشی بوده و توافق کمی راجع به نحوه اجرای اصلاحات در آنها وجود دارد. به علاوه اگرچه به صورت تئوریک گفتهمی شود که ایجاد بازار عمدهفروشی و دسترسی به بازار خردهفروشی، کارایی بازار را افزایش میدهد، اما تضمین وقوع چنین امری در عمل، دشوار است. از سوی دیگر در حال حاضر ایجاد یک بدنهی قانونگذاری کاملاً مستقل در صنعت برق چین غیرممکن بهنظرمیرسد. در مجموع، به این دلیل که چین در مراحل آغازین تجدیدساختارخود میباشد نمیتوان به صورت دقیق راجع به شکست و یا موفقیت آن سخن گفت(ما و هی[۶]، ۲۰۰۸ : ۱۷۰۹).
در طول دهه گذشته صنعت برق ترکیه اصلاحات عمیقی را در ساختار و مالکیت خود تجربه کردهاست. با افزایش نگرانیهای عمومی راجع به میزان کارایی بخش برق، ترکیه نیز تصمیم به جایگزینی مدلهای سنتی و یکپارچهی عمودی صنعت برق با عملیات مربوط به تفکیک فعالیتها و ورود رقابت به این صنعت گرفت. بنابراین، صنعت برق در این کشور به بخشهای تولید، انتقال، توزیع و بازار خردهفروشی تقسیمگردید. درحالحاضر، کشور ترکیه برای ورود رقبا به بخشهای رقابتپذیر(تولید و خردهفروشی) و همچنین پرورش رقابت در بخشهای رقابتناپذیر برنامه ریزی کردهاست. اکنون با وجود چارچوب قانونی مناسب و مطلوب در این کشور، میتوان گفت که تهای دولت درمورد خصوصیسازی بخش توزیع، با ایدهآلهای آن فاصلهی بسیار دارد. در واقع دولت ترکیه بایستی به این سؤال اساسی پاسخدهد که : آیا عملیات و مدیریت صنعت برق این کشور باید در قالب یک تجارت رشد و نمو کند و یا اینکه همچنان به صورت نوعی از خدمات و تسهیلات عمومی باقی بماند؟(اردوگدو، ۲۰۰۹ : ۱۴۹۱).
شکل۲-۹ مدل کلان صنعت برق ترکیه را نمایش می دهد.
شکل۲-۹٫ مدل کلان صنعت برق ترکیه(برگرفته از شرکت موننکو ایران- معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱)
در ادامه به برخی از وظایف و زیرمجموعههای سازمانهای مشخصشده در این شکل اشاره می شود.
۱-۱٫ نهادهای مرتبط با تولید برق : تولید برق در ترکیه توسط شرکتهای دولتی و خصوصی انجام می شود. ای.یو.آ.اس شرکت تولید برق دولتی کشور ترکیه است که مالک و بهرهبردار نیروگاههای دولتی در این کشور است. در صنعت برق ترکیه، بخش خصوصی در تولید برق در قالبهای مختلف نظیر نیروگاههای با قراردادهای بی.اٌ.اٌ، بی.اٌ.تی و تی.اٌ.اٌ.آر، نیروگاههای خصوصی مستقل و مصرف کنندگان خودتأمین(مصرف کنندگانی که هدف اصلی آنها تأمین برق مورد نیاز خود میباشد و برق تولیدی مازاد خود را در بازار میفروشند) مشارکت دارند(شرکت موننکو ایران – معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱).
۱-۲٫ شرکت شبکه انتقال برق ترکیه : این شرکت، مسئولیت تعمیر و نگهداری تجهیزات انتقال و اجرای طرحهای توسعه شبکه انتقال در منطقه تحت پوشش خود را برعهدهدارند(همان منبع).
۱-۳٫ شرکتهای بهرهبردار شبکهی توزیع : شبکهی توزیع برق ترکیه به ٢١ منطقه تقسیم می شود که در هر منطقه، بهره برداری از شبکهی توزیع، فروش برق به مشترکین، نصب و خواندن کنتورها و صدور و پخش صورتحسابها بر عهده شرکت توزیع برق آن منطقه میباشد.
۱-۴٫ شرکتهای عمدهفروشی برق : فعالیتهای عمدهفروشی برق توسط شرکت دولتی تجارت و معاملات برق ترکیه و شرکتهای خصوصی انجاممی شود. این شرکتها به عنوان تولیدکننده در بازار برق فعالیت می کنند و به عنوان شرکت عمدهفروشی برق نمیتوانند در فعالیت خردهفروشی برق مشارکت داشتهباشند(همان منبع).
۵-۱٫ مصرف کنندگان بازار برق : مشتریان یا مصرف کنندگان بازار برق در کشور ترکیه به دو گروه مصرف کنندگان مجاز و مصرف کنندگان غیرمجاز تقسیم میشوند. در حقیقت مصرف کنندگان واجد شرایط، افراد حقیقی یا شرکتهای حقوقی هستند که میتوانند برق خود را از طریق شرکت در بازار تأمین کنند و مصرف کنندگان غیرمجاز آن دسته از مشترکینی هستند که میتوانند انرژی مورد نیاز خود را از شرکتهای بهرهبردار توزیع تأمیننمایند(همان منبع).
اصلاحات برق در کشور هند با هدف ارتقای رقابت در بازار برق در سال ۲۰۰۳ آغاز گردید. برای این منظور دولت هند، تهای متنوعی را درپیش گرفت. کمیتهی قانونی برق مرکزی نیز رقابت را از طریق دسترسی آزاد به انتقال درون ایالتی، تجارت درون ایالتی و تبادل قدرت تسهیلساخت. اما علیرغم تمامی تلاش های صورت گرفته، قیمت برق در بازار برق عمدهفروشی هند افزایش یافتهاست. البته دلایل مختلفی برای وقوع این امر قابلذکر است که به وجود آمدن قدرت بازار یکی از بارزترین این دلایل است(شوکلا و تامپی[۷]، ۲۰۱۱ : ۲۶۹۹).
همانطور که ملاحظهمی شود کشورهای مختلف گامهایی را در جهت تجدیدساختار صنعت برق خود برداشته اند. به نظر میرسد که برخی از این کشورها این روند را صرفاً به تقلید از کشورهای پیشگام و موفق در این زمینه و بدون توجه به ساختار و ویژگیهای صنعت برق خود دنبالکرده اند و شاید هرگز وم اعمال آن را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرارندادهاند؛ این در حالی است که برخی دیگر از کشورها همهی جوانب را به خوبی سنجیدهاند و سپس این تصمیم استراتژیک را اتخاذ نموده اند. به هرحال آنچه از شواهد امر پیداست این است که تجدید ساختار در بسیاری از کشورها برخلاف هزینه های سنگین و روند بلندمدت خود، افزایش در کارایی اقتصادی و نیز ایجاد یک بازار کاملاً رقابتی را تضمین نمی کند. پن(۱۹۹۵ : ۲۰) معتقد است کهتلاش برای ایجاد یک بازار تولید رقابتی و ایمن، همواره در مرکز برنامه های تجدیدساختار و قانونزدایی قراردارد و اکثر افراد صاحبنظر تصور می کنند که یک بازار رقابتی تولید برق کاملاً محتمل و دستیافتنی است؛ این در حالی است که این فرضیه هیچگاه واقعاً مورد ارزیابی قرارنگرفته و هیچ سیستم نظارت بر عملکرد جامعی نیز در این زمینه ایجادنشدهاست». در واقع وی اگرچه مخالفتی با اعمال تجدیدساختار ابراز نمیدارد اما از تحقق آن نیز چندان مطمئن نیست زیرا همانگونه که گفتهشد این فرایند بسیار بلندمدت است و نمیتوان راجع به آن پیشداوری کرد. نیوبری(۲۰۰۲ : ۹۱۹) نیز چنین اذعانمیدارد کهاگرچه آزادسازی صنعت برق(آزادسازی با تجدیدساختار از بعضی جهات متفاوت است)، بازارهای برق را رقابتی ساخته، ظرفیت انتقال را افزایش داده و ظرفیت کافی تولید را تضمین مینماید اما برق را با قیمتهای افزونتری به مشترکین ارائهمیدهد»؛ با این حال وی نیز مسئله آزادسازی صنعت برق را به طور کامل رد نمی کند و پیشنهاداتی را به منظور رفع این مشکلات ارائهمیدهد. بنابراین چنین به نظرمیرسد که کشورها باید پیش از اقدام به تجدیدساختار صنعت برق خود، نخست با برآورد هزینهها، مدت زمان تقریبی پیادهسازی این فرایند و میزان تقریبی افزایش کارایی صنعت، راجع به وم اعمال آن تصمیم گیری نمایند؛ زیرا همانطور که در این قسمت عنوان شد و در قسمت های بعد نیز به آن اشارهمی شود، کشورهای مختلفی را میتوان نام برد که به رغم تحمل هزینه های فراوان به کارایی اقتصادی مورد انتظار خود دستنیافتهاند و شاید این سؤال همچنان برای آنان باقی است که آیا ومی به آغاز این فرایند بود و آیا اکنون تداوم آن ضرورتی دارد یا خیر؟ و در مقابل، کشورهایی را نیز میتوان مثال زد که به اهداف مدنظر خود رسیده اند. در مجموع میتوان گفت که این مسائل، اهمیت توجه بهوم»تجدیدساختار صنعت برق را بیش از پیش نمایان می کنند. در ادامه صنعت برق ایران، به عنوان یکی از کشورهای درحالتوسعه، در قالب یک بخش مجزا مورد بررسی قرارمیگیرد و نقاط ضعف و قوت آن تشریح میگردد.
[۱] – Diesendorf
[۲] – Korea Electric Power Corporation (KEPCO)
فصل اول: کلیات تحقیق
امروزه رقابت برای بهبود کیفیت خدمات به عنوان یک مسئله راهبردی کلیدی برای سازمانهایی که در بخش خدمات فعالیت میکنند، شناخته شدهاست. سازمانهایی که به سطح بالاتری از کیفیت خدمات دست مییابند، سطوح بالاتری از رضایتمندی مشتریان را به عنوان مقدمهای برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار خواهند داشت. دنیای کسب وکار بر پایه مشتری مداری» و رضایت مشتریان» استوار گشته به گونهای گسترش خدمات و حتی ارائه آن بدون در نظر گرفتن این اصل نه تنها مشکل بلکه غیر ممکن است. فعالان عرصه اقتصاد و کسانی که به ماندگاری جاودانه در این عرصه میاندیشند، به خوبی میدانند که اکسیژن تنفس در دنیای تجارت اصل مشتری مداری است و درک این سخن که همیشه حق با مشتری است» را سرلوحه برنامههای خویش میدانند (اسماعیلپور، ۱۳۸۹).
حضور مشتری در یک واحد اقتصادی علاوه بر آنکه سود مالی به دنبال دارد، شیپور بیدار باش همیشگی است تا بتوانیم چون سربازانی آماده در عرصه رقابت به نبرد بپردازیم. در این میان آنچه مهم است خود مشتری مداری» نیست، بلکه ویژگیها و پارامترهایی است که باید وجود داشته باشد تا مشتری مداری محقق شود. آنچه در سطور زیر میآید بیشتر تجربیاتی کاربردی است که در این عرصه کسب شده و به عنوان عوامل به وجود آورنده و رشد دهنده مشتری مداری» میتواند مورد توجه قرار گیرد. در واقع پاسخی است به این پرسش که مشتری چه میخواهد؟» یقینا هر کسی که پاسخی منطقی و کاملتر برای این پرسش داشته باشد او بهتر خواهد توانست خود را مزین به اصل مشتری مداری» کرده باشد (عبدالرشیدی، ۱۳۸۸).
یکی از اهداف بزرگ شرکتهای بیمه سطح رضایتمندی ارباب رجوع از نحوه خدمات میباشد و جهت استمرار در بازار رقابت با سایر شرکتهای بیمه از اصول لازم شرایط موجود است. چه بسا شرکتهایی که بدون توجه به رضایت مندی زیاندیدگان از چرخه رقابت خارج شدهاند و دیگر نتوانستهاند در بازار امروزی سر پا باقی بمانند و یا ورشکسته یا ضریب نفوذ خود را در بازار بیمه از دست دادهاند. در این تحقیق قصد داریم سطح رضایتمندی زیاندیدگان شخص ثالث ازعملکرد بیمه ایران درشهرستان بوشهر مورد بررسی و اندازه گیری قرار داده و دلایلی که باعث وفاداری و رضایتمندی مشتریان به مجموعه شرکت میشوند را به ترتیب اولویت شناسایی و سپس رتبه بندی نموده و دلایلی که سبب اضافه شدن مشتریان جدید شده را بررسی نماییم.
امروزه کیفیت یک محصول یا خدمت براساس میزان برآورده ساختن نیازها و انتظارات مشتری تعریف میشود بـه عبـارت دیگـر رضـایت مشتری هنگامی اتفاق میافتد که مشخصه های محصول (خدمت) حداقل انحراف را از انتظارات مشتری داشـته باشـد. بنـابراین جهـت بهبـود کیفیـت و افزایش قدرت رقابتی باید نیازهای کلیدی و مؤثر در افزایش رضایت مشتریان را شناسایی نموده با توجه به میـزان اهمیـت، آنهـا را در محـصول (خدمت) لحاظ نمود.
فصل دوم: مدل های هسته ای
۲-۱- مدل های هسته ای………………………………………………………………………………………………………۹
۲-۲-خلاصه ای از شواهد تجربی که توسط یک مدل ارائه می شود…………………………………………. ۹
۲-۳-مدل هسته ای لایه ای…………………………………………………………………………………………………۱۱
۲-۳-۱- فرضیات مدل ذره منفرد ………………………………………………………………………………….۱۲
۲-۳-۲- تناوب حالتهای نوکلئون برای سطوح پایه ایزوتوپها و ایزوتونهای متوالی……………… ۱۲
برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |
الف : ترتیب حالتها در مدل جفت شدن اسپین مدار……………………………………………………۱۳
ب : تقاطع در لایه های اصلی……………………………………………………………………………… ۱۴
ج : انرژی جفت شدگی در مدل پوسته ای………………………………………………………………….۱۴
د : دامنه موفقیت های مدل لایه ای…………………………………………………………………………….۱۵
۲-۴- مدل قطره مایع………………………………………………………………………………………………………….۱۵
۲-۴-۱- مبنای کیفی فرمول نیمه تجربی جرم …………………………………………………………………۱۶
الف : انرژی حجمی………………………………………………………………………………………………۱۷
ب : انرژی سطحی ……………………………………………………………………………………………….۱۸
ج : انرژی کولنی ………………………………………………………………………………………………. ۱۸
د : انرژی عدم تقارن……………………………………………………………………………………………. ۱۹
ه : انرژی جفت شدن …………………………………………………………………………………………۱۹
فصل سوم : پدیده شناسی هسته ای
۳-۱- مقدمه ……………………………………………………………………………………………………………………۲۲
۳-۲- شکافت ………………………………………………………………………………………………………………….۲۲
۳-۳- محدودیتهای ثابت در مقابل شکافت خودبخود …………………………………………………………۲۲
الف : انرژی موجود برای شکافت هستهای ………………………………………………………………………۲۳
ب : سد پتانسیل احتمالی در مقابل شکافت خودبخودی …………………………………………………۲۵
ج : محدودیتهای پایداری برای هستههای سنگین…………………………………………………………۲۷
د : انرژی تحریک کننده برای شکافت القایی …………………………………………………………………۳۰
ه : جرم نامتقارن در شکافت دارای انرژی پایین ………………………………………………………………۳۲
۳-۴- واپاشی پرتوزا ی هسته ها ………………………………………………………………………………………۳۶
۳-۴-۱ – واپاشی آلفایی …………………………………………………………………………………………………۳۷
۳-۴ -۲- واپاشی بتایی ………………………………………………………………………………………………۳۸
۳-۴-۳- واپاشی گامایی ………………………………………………………………………………………………. ۳۸
فصل چهارم: مدل کوارکی
۴-۱- مقدمه ……………………………………………………………………………………………………………………۴۱
۴-۱-۱- مدل کوارکی و اعداد جادویی ……………………………………………………………………………۴۲
۴-۱-۲- انرژی بستگی هسته ای بر اساس مدل شبه کوارکی ……………………………………………۴۳
۴-۲- انرژی آزاد شده در واپاشی آلفازا و محاسبه آن در مدل شبه کوارکی ……………………………….۴۷
۴-۳- انرژی حاصل از شکافت و محاسبه آن در مدل شبه کوارکی ………………………………………….۵۰
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات
۵-۱- نتیجه گیری ……………………………………………………………………………………………………………۵۳
۵-۲- پیشنهادات ……………………………………………………………………………………………………………۵۴
فهرست منابع و ماخذ ………………………………………………………………………………………………………۵۵
درباره این سایت